ناامید شدن. [ اُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دست شستن. سرخوردن. امید بریدن. قنوط. خیبت. اِتئاس. نومید شدن. یأس. استیآس. اَیس. اِبلاس. مأیوس شدن : تنش تیره و روی و مویش سپید چو دیدش دل سام شد ناامید.فردوسی.بیامد بنزدیک پیل سپید شهنشاه چین شد ز جان ناامید.فردوسی.چنین پاسخش داد دیو سپید که از روزگاران مشو ناامید.فردوسی.موی سپید چیست ندانی نشان مرگ زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد.جمال الدین اصفهانی.
معنی کلمه ناامید شدن در فرهنگ فارسی
دست شستن . سر خوردن .
معنی کلمه ناامید شدن در ویکی واژه
disperarsi
جملاتی از کاربرد کلمه ناامید شدن
وآن سرانجام ناامید شدن گه سیاه و گهی سپید شدن
او در پایان فوریه ۱۹۵۷ دستگیر شد و در روز سوم ماه مارس ۱۹۵۷ تحت شکنجه کشته شد. مارسل بجار، فرمانده کل فرانسویها پس از اینکه از گرفتن اعتراف از او و برادرش ناامید شدند گفت، علیرغم درد و رنجی که داشتند علیه دوستان خودشان هیچ اعترافی نکردند تا اینکه کشته شدند؛ و نیز میگفت من اگر تعداد اندکی مانند او را داشتم با تمام دنیا وارد جنگ میشدم. در سال ۲۰۰۱، ژنرال اوساریس فرانسوی به روزنامه لوموند اعتراف کرد که او کسی بود که بن مهیدی را با آویزان کردن از دستانش به قتل رساندهاست.
ناامید شدند. آخر بعد از ناامیدی قارورهٔ شیخ بدو فرستادند و از او علاج خواستند بر نام غیری.