معنی کلمه ناآشنائی در لغت نامه دهخدا ( ناآشنائی ) ناآشنائی. [ ش ْ / ش ِ ] ( حامص مرکب ) بی خبری. ( ناظم الاطباء ). بی اطلاعی. ناشی گری. نداشتن مهارت. نااستادی. بی تجربگی. || غیر معروفی. بیگانگی.- ناآشنائی کردن ؛ رمیدن. الفت نگرفتن. بیگانگی نمودن. انس نگرفتن.نپیوستن بکسی یا جمعی. گریختن از کسی یا محفلی.
جملاتی از کاربرد کلمه ناآشنائی سگی ناآشنائی کز وجودش داشتی کلفت هوای آشنائی با تو دارد میل الفت هم بمن شد آشنا ناآشنائی که از هر آشنا بیگانه باشد به کوی دوست بی سامان، یکی پیک غریب استم، که از ناآشنائیها، نمی داند دیارش را رهی در سینهٔ انجم گشائی ولی از خویشتن ناآشنائی