معنی کلمه میگون در لغت نامه دهخدا
نه نه می نگیرم که میگون سرشکم
که خود زین می کم بها می گریزم.خاقانی.هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار می کشی.حافظ.
میگون. [ م ِ ] ( اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان رودبار قصران بخش افجه شهرستان تهران ، واقع در 25هزارگزی شمال افجه کنار راه شوسه شمشک به تهران. هوای کوهستانی سرد و خوبی دارد و در تابستان گردشگاه مردم تهران است.این قصبه در حدود 2375 تن جمعیت دارد و آب آن از رودخانه شمشک تأمین می شود. دارای راه شوسه و قلمستان و باغهای زیبا و میوه های گوناگون است. غلات و ارزن وعسل آن شهرت دارد. مزرعه هملون جزء این قصبه است وامامزاده ای دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).