معنی کلمه مینو در لغت نامه دهخدا
اگر نواختری دادت به مینو
ابی مه ، اختران باشد نه نیکو.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).- چرخ مینو ؛ چرخ بلند. ( رشیدی ). آسمان.
|| آخرت. ( یادداشت مؤلف ). || بهشت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ نظام ). بهشت را گویند و به عربی جنت خوانند. ( برهان ). بهشت را ازآن مینو گویند که در عالم علوی است. ( رشیدی ) ( آنندراج ) :
از خورش از خوردن افزایدت رنج
ور دهی ، مینو فراز آردت و گنج.رودکی.ز مینو فرستاد زی من خدای
مرا گفت از اینجا به مینو برآی.دقیقی.ز خونش بپیچد همی دشمنش
به مینو رسانادیزدان تنش.فردوسی.که در آب هر کو برآیدش هوش
به مینو نبیند روانش سروش.فردوسی.کجا یافتستم من از کیقباد
به مینو همین جان او شاد باد.فردوسی.یکی مجلس آراست از رود و می
که مینو ز شرمش برآورد خوی.لبیبی.ورا شیث پوشید در خاک تن
سروش آوریدش زمینو کفن.اسدی ( گرشاسب نامه ).کیانی یکی جشن سازند و سور
که آمد ز مینو بدان جشن حور.اسدی ( از جهانگیری ).ز مینو چو آدم بر این که فتاد
همی بود با درد و با سرد باد.اسدی ( گرشاسب نامه ص 128 ).یکی سوی دوزخت همی خواند
یکی سوی عز و نعمت و مینو.ناصرخسرو.در باغ پدیدآمد مینوی خداوند
بندیش و مقر آی به یزدان و به مینوش.ناصرخسرو.در آن مینوی میناگون چمیدند
فلک را رشته در مینا کشیدند.نظامی.شدند آن روضه حوران دلکش
به صحرائی چو مینو خرم و خوش.نظامی.او خرمن گل نه گل که باغ است
نه باغ ارم که باغ مینوست.سعدی.قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند.سعدی ( بوستان ).- روضه ٔمینو ؛ باغ بهشت :
پیر چو زان روضه مینو گذشت
بعد مهی چند بدان سو گذشت.نظامی.