میمنه
معنی کلمه میمنه در لغت نامه دهخدا

میمنه

معنی کلمه میمنه در لغت نامه دهخدا

میمنه. [ م َ م َ / م ِ م َ ن َ / ن ِ ] ( از ع ، اِمص ) نیک بختی. ( ناظم الاطباء ). میمنت. || صواب. ( ناظم الاطباء ). || خجستگی. ( مهذب الاسماء ). || ( اِ ) سوی دست راست. ( ناظم الاطباء ). طرف دست راست. ( غیاث ). سوی راست. ( فرهنگ نظام ). دست راست. ( مهذب الاسماء ). مقابل میسره. ( فرهنگ نظام ). خلاف میسره. در طرف راست ، واقع در راست. || جناح راست لشکر. ( ناظم الاطباء ). راست لشکر. ( مهذب الاسماء ). خلاف جوانغار. برانغار. یکی از ارکان خمسه جیش. جبهه راست لشکر. آنچه بر راست بود از لشکر. ( یادداشت مؤلف ). نام فوجی که بطرف دست راست پادشاه یا امیر در وقت جنگ استاده باشد. ( غیاث ). لشکری که طرف راست قلب است در میدان جنگ. ( فرهنگ نظام ) :
چپ لشکرش را به گرشاسب داد.
ابر میمنه سام یل با قباد.فردوسی.بتاراج داد آن سپاه و بنه
نه کس میسره دید و نه میمنه.فردوسی.چپ لشکرش را به پیران سپرد
سوی میمنه رفت هومان گرد.فردوسی.تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست
ساقیان بر میسره خنیاگران بر میمنه.منوچهری.گورخران میمنه ها ساختند
زاغان گلزار بپرداختند.منوچهری.باید که میمنه و میسره و طلیعه و ساقه تعبیه ساخته روید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 357 ). تا اگر میمنه و میسره را بمردم حاجت افتد میفرستد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351 ). آهسته روی به میمنه مخالفان آری. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558 ).
ترسم همی که گر تو نباشی ز لشکرش
بی تو نه قلب و میمنه ماند نه میسره.ناصرخسرو.میمنه و میسره و قلب و جناح آن را... بیاراسته. ( کلیله و دمنه ). ابوالقاسم از میسره میمنه را بشکست. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 134 ). آلتونتاش را به میمنه فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ). امیرنصر را در میمنه بداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 349 ).
- میمنه و میسره ؛ راست و چپ.
- || نیک بختی و بدبختی.
- || صواب و خطا.
- || راست و ناراست. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به میمنت و میمنة شود.

معنی کلمه میمنه در فرهنگ معین

(مِ مَ نَ یا نِ ) [ ع . میمنة ] (اِ. ) طرف راست و سمت راست لشکر.

معنی کلمه میمنه در فرهنگ عمید

۱. برکت.
۲. [مقابلِ میسره] طرف راست، دست راست.
۳. [مقابلِ میسره] (نظامی ) طرف راست میدان جنگ.
۴. [مقابلِ میسره] (نظامی ) سربازان طرف راست میدان جنگ.

معنی کلمه میمنه در فرهنگ فارسی

یهودان و یهودیه میگفته اند . یاقوت حموی از آن به نام یهودان بزرگ نام برده است . ده دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد استان دهم . در ۲۵
برکت ، ونیزبه معنی طرف راست وسمت دست راست، طرف راست میدان جنگ که جناح ایمن هم میگویند، خلاف میسره، میامن جمع
( اسم ) ۱ - میمنت . ۲ - جانب راست میدان جنگ میسره . ۳ - واحدی ازلشکریان که درجانب راست میدان مستقر شوند میسره : [ صف هردو سپاه راست کردند میمنه و میسره و قلب جناح پیراسته ..] جمع :میامین .
برکت نیک بختی

معنی کلمه میمنه در دانشنامه عمومی

مَیمُنه شهر و مرکز ولایت فاریاب در شمال غربی افغانستان است. که در فاصله تقریباً ۴۰۰ کیلومتری شمال غربی کابل، پایتخت کشور واقع شده است. این شهر را با ۱۹۴٬۴۷۳ نفر جمعیت در سال ۲۰۲۰، از بزرگترین شهرهای شمال غربی افغانستان می باشد.
این شهر دارای ریشه باستانی است. قدمت ارگ میمنه به اوایل عصر آهن برمی گردد و موجودیت مواد سرامیکی غار بیلچیراغ که در مجاورت میمنه قرار دارد، مربوط به دوران پارینه سنگی و اواخر عصر نوسنگی و مفرغ است.
پس از اسلام در قرون اول و دوم هجری میمنه محل اقامت مالک گوزگانان، آخرین بازماندگان کوشانیان کوچک بود که پس از آن تحت کنترل سلسله بومی آل فریغون درآمد. از قرن سوم تا پنجم میلادی این منطقه توسط چندین دودمان ازجمله صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان قرار داشت. در قرن ششم و هفتم این منطقه توسط مغولان مهاجم ویران شد. مدتها طول کشید تا این منطقه، از خساراتی که خارجیان کوچ نشین و مهاجمان ترک - مغول از شمال آسیای میانه متحمل شده بودند، رونق یابد. جمعیت این منطقه کم شده و تجارت آن بسیار ضعیف گردید اما برای بازماندگان به اندازه کافی زمین کشاورزی بود.
در قرن شانزدهم، نفوذ ترکان ازبک با حمله محمد شیبانی به ترکستان افغانی و هرات با تصرف میمنه آغاز شد. اوضاع میمنه دوباره پیچیده شد. با این حال، شیبانیان از صفویان شکست خوردند اما عناصر ازبک از آن زمان تا به امروز هنوز در منطقه مسلط اند. در آن زمان میمنه تبدیل به مرکز خانات میمنه و یک مرکز تجارتی مهم شد و همچنین دروازه ای برای ورود به ترکستان از هرات و ایران بود. این شهر به عنوان مرکز فرهنگی و بازرگانی مهم برای کل منطقه خدمت می کرد و برای برقراری ارتباط بین ایالت ها و مردمان مختلف عمل می کرد. اوج رشد و پیشرفت میمنه تحت حاکمیت اشتراخانیان صورت گرفت و میمنه به یکبارگی نوزایی ناگهانی را تجربه کرد.
در ۱۸۷۶، تحت سلطنت امیر شیرعلی خان این شهر به دست پادشاهی کابل افتاد و به سختی ویران شد. در نتیجه، تنها ده درصد از جمعیت زنده مانده بودند در حالی که بخش عمده ای یا کشته شدند یا پس از کشتار هولناک شهر را به مناطق دیگر ترک کردند.
در قرن بیستم، شهر یک بار دیگر با دیوارها و برجهای ضخیم به شدت محصور شد و توسط خندق احاطه گردید. در سال ۱۹۳۴، بازسازی شهر آغاز شد و در سال ۱۹۴۹ قسمت های شمالی شهر قدیمی تجدید شد، ارگ شهر قدیمی به پارک تغییر یافت. میمنه تا زمان تجزیه ولایت مرکز اداری ولایت میمنه بود.

معنی کلمه میمنه در دانشنامه آزاد فارسی

مِیْمَنَه
شهری قدیمی در شمال افغانستان، کرسی استان فاریاب، در نزدیکی مرزهای ازبکستان، و در کنار رودخانۀ قیصریه. از مراکز تجارت کالاهای چرمی، ابریشم، گندم، غلات، فرش و میوه بود. بیشتر مردم شهر را ازبکان تشکیل می دهند. جمعیت آن را در سال های اخیر در حدود ۷۵,۹۰۰ نفر تخمین زده اند. در قرون وسطا به یهودان و یهودیه موسوم بود. معروف است که اینان از تبعیدشدگان دورۀ نبو کدنصر بودند. مدتی نیز محل استقرار پادشاه جوزجان بود. در قرن ۱۰ق به تصرّف شیبانیان درآمد و در قرون ۱۲ـ۱۳ق کرسی یکی از خانات کوچک ازبک بود. مضراب خان، حاکم میمنه، در ۱۲۵۳ق و پس از پیشروی های قوای محمد شاه قاجار در منطقۀ هرات، مطیع دولت ایران شد. سپس امیر دوست محمدخان افغان درصدد تصرّف آن برآمد، اما مرگ وی و حمایت های امیر بخارا از خانات میمنه سبب ابقای آن شد. این شهر در ۱۲۸۰ق مشتمل بر ۱۵۰۰ خانۀ گلی، بازاری آجری، مدرسه و چند مسجد بود و ۵۰ خانوار یهودی داشت. جمعیت خانات میمنه در همان سال نزدیک ۱۰۰هزار نفر بود. در ۱۲۹۰ق، پس از موافقت کمیسیون مرزی روسیه و افغانستان با الحاق میمنه به قلمرو افغانستان، قوای امیرشیرعلی خان، میمنه را محاصره و پس از سه ماه آن را اشغال کرد و میرحسین خان، حاکم میمنه، را با خانواده اش به کابل انتقال داد. دلاور خان، حاکم میمنه، در ۱۲۹۹ق خود را از دولت افغانستان مستقل اعلام کرد و سپس به روس ها متوسل، و سرانجام در ۱۳۰۱ق مغلوب دولت افغانستان شد.

معنی کلمه میمنه در ویکی واژه

طرف راست، سمت راست، جناح راست لشکر. ز کاموس چون کوه شد میمنه ..... کشیدند بر سوی هامون بنه
میمنة

جملاتی از کاربرد کلمه میمنه

به قلب آمد از میمنه شهریار پسِ پُشتِ او لشکری نامدار
بیازید بر میمنه تیغ نیز برانگیخت در کوفیان رستخیز
سوی میمنه بارمان بر کشید خود و نامداران والا خرد
ابر میمنه کندر شیر گیر سواری دلاور بشمشیر و تیر
از دل و دست و زبانت جاودان آراستست لشکر اقبال را قلب و جناح و میمنه
ابر میمنه لشکرش صف کشید که از مهر تابنده او تف کشید
احمدخان رحمانی متولد ۱۳۵۶ از ولسوالی میمنه ولایت فاریاب افغانستان است.
نخستین سوی میمنه حمله کرد برآورد از دشت ناورد گرد
سپه بود بر میمنه چل هزار که تنگ آمدش جای خنجرگزار
چپ لشکرش را بگرشاسپ داد ابر میمنه سام یل با قباد
نخستین ابر میمنه حمله کرد ز گردان به گردون برآورد گرد