معنی کلمه میمنت در لغت نامه دهخدا
- به میمنت و مبارکی ؛ به یمن و خوش شگونی.
|| ( اِ ) فال نیک.
- به میمنت گرفتن ؛ به فال نیک گرفتن.
|| ( اِمص ) مبارک بودن. فرخنده بودن. یمن. ( یادداشت مؤلف ). نضارت. اقبال. تبرک. || ( اِ ) راست. خلاف میسره. سوی راست. مقابل میسرت. رجوع به میمنة در تمام معانی شود.
میمنة. [ م َ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) ج ، میامن. ( دهار ). برکت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). فرخندگی. میمنت. میمنه. || نیک بختی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). شگون نیک. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ ) سوی دست راست. ( دهار ). سوی راست. خلاف میسره. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). نقیض مشأمة. ( از منتهی الارب ). مجنبه یمنی. || دست راست لشکر. ( دهار ). رجوع به میمنت و میمنه شود.