میعاد

معنی کلمه میعاد در لغت نامه دهخدا

میعاد. ( ع مص ) ( از «وع د» ) وعدة. با همدیگر وعده دادن. ( ناظم الاطباء ). با یکدیگر وعده کردن. ( غیاث ). وعده کردن با همدیگر. ( یادداشت مؤلف ). وعدة. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ). قرار. ( یادداشت مؤلف ). وعده دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : سلطان از این حدیث سخت بیازرد و رسولان بغراخان را بی قضای حاجت باز گردانید با وعده خوب و میعادی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537 ).
- میعاد گذاشتن ؛ میعاد نهادن.قرار گذاشتن. وعده کردن به هم. ( از یادداشت لغت نامه ).
- میعاد نهادن ؛ میعاد گذاشتن. عهد بستن. قرار گذاشتن. با هم قرار نهادن.
میعاد. ( ع اِ ) جای وعده و وعده گاه و وعده جای و فراهم آمدنگاه و جای اجتماع. ( ناظم الاطباء ). جای وعده کردن. ( غیاث ). موضع عهد. وعده جای. وعده گاه. خرامگاه. قرارگاه. ج ، مواعید. ( یادداشت مؤلف ). وعده جای. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : تا حرکت کند بر آن میعاد بیاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532 ).
در برجهاش بوده میقات پور عمران
میلاد پور مریم میعاد پور هاجر.خاقانی. || هنگام وعده. وعده گاه. ( ناظم الاطباء ). وعده گاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وقت عهد. زمان وعده. هنگام وعده. ( یادداشت مؤلف ). زمان وعده. ( غیاث ) : فکرت آن ساعت که میعاد اجل فراز آید. ( کلیله و دمنه ). پس از مجادله بسیار میعادی معین گشت. ( کلیله و دمنه ). از قضا روزی دو صیاد بر آن ( آبگیر ) گذشتند با یکدیگر میعاد نهادندکه دام بیارند. ( کلیله و دمنه ). چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فرا داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- یوم المیعاد ؛ روز وعده و روز رستخیز. ( ناظم الاطباء ). روز قیامت. ( آنندراج ).
|| بازگشت. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه میعاد در فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) وعده گاه ، جای وعده . ج . مواعید.

معنی کلمه میعاد در فرهنگ عمید

۱. جای وعده کردن.
۲. زمان وعده کردن، وعده گاه، میعادگاه.

معنی کلمه میعاد در فرهنگ فارسی

جای وعده کردن، زمان وعده کردن، وعده گاه، مواعید جمع
( اسم ) ۱ - جای وعده وعده گاه . ۲ - زمان وعده جمع : مواعید . یا روز ( یوم ) . روز قیامت ۳ - وعده

معنی کلمه میعاد در فرهنگ اسم ها

اسم: میعاد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mieād) (فارسی: ميعاد) (انگلیسی: miead)
معنی: محل و زمان قرار ملاقات، وعده، قرار، محل قرار ملاقات، وعده گاه، زمان قرار ملاقات، زمان وعده، محل قرارگاه

معنی کلمه میعاد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مِیعَادَ: وعده
ریشه کلمه:
وعد (۱۵۱ بار)

معنی کلمه میعاد در ویکی واژه

وعده گاه، جای وعده.
مواعید.

جملاتی از کاربرد کلمه میعاد

و ملک یک شب به نزدیک ایران‌دخت رفتی و یک به نزدیک قوم دیگر. شبی که نوبت حجره ایران‌دخت بود به حکم میعاد آنجا خرامید، مستوره تاج بر سر نهاده پیش آمد و طبق زرین پر برنج بر دست و پیش ملک بایستاد.
چند سال بعد هنگامی که در سال ۱۸۴۶ (۱۲۲۵) جنگ آمریکا و مکزیک آغاز شد، شهر واشینگتنِ آرکانزاس به میعادگاه سربازان داوطلب تبدیل شد. فرماندار «توماس اس. دراو» در بیانیه‌ای از مردم و مقامات ایالت خواست تا یک هنگ سواره نظام و یک گردان پیاده‌نظام را برای پیوستن به ارتش ایالات متحده تجهیز کنند. این هنگ به نخستین هنگ نظامی آرکانزاس تبدیل شد.
گفت: میعاد ما و او آن که بر بالای دیوارش بنشانند و تمامی قرآن از آغاز تا انجام بر وی فروخوانند. اگر فروافتد، همانگونه است که مدعی است.
به میعادی که چون رام آید اینجا شود باز آدمی آن سنگ خارا
اگر پرستش شه نیستی مرا میعاد وگر ستایس تو نیستی مرا میثاق
یاد بود آن گه میعاد که من بودم و تو یاد باد آن شب از روز جوانی خوشتر
در برجهاش بوده میقات پور عمران میلاد پور مریم، میعاد پور هاجر
و در جمله حرم آن‌جا بود که مشاهدت تعظیم بود و آن را که کل عالم میعاد قرب و خلوتگاه انس نباشد وی را از دوستی هنوز خبر نبود و چون بنده مکاشف بود عالم جمله حرم وی باشند و چون محجوب بود حرم وی را از اظلم عالم بود «اَظْلَمُ الأشیاءِ دارُ الحبیبِ بلا حبیبٍ.»
وعده وصل بدادی و به جایی نرسید تا چه باشد که چنین وعده به میعاد کنی
چو یکشب ماند اندر روز میعاد به بند و دفع دیوان رام آزاد
او به خاطر میعاد با راما سه جایزهٔ هوگو، نبولا و جایزه کمبل را دریافت کرد.
پس یحیی نامه‌ای نوشت که: مرا با تو سری هست. ولکن میعاد میان من و تو بهشت است که در زیر سایهٔ طوبی بگوییم.