میران

میران

معنی کلمه میران در لغت نامه دهخدا

میران. ( نف ) صفت فاعلی بیان حالت از ریشه ماده «میر» و صفت حالیه مصدر مردن. در حال مردن. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به میرا و مردن شود.
میران. ( اِخ ) دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 25هزارگزی باختر اسکو با 124 تن سکنه. آب آن از تلخه رود و چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه میران در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکو شهرستان تبریز

معنی کلمه میران در فرهنگ اسم ها

اسم: میران (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: mirān) (فارسی: ميران) (انگلیسی: miran)
معنی: منسوب به امیر، امیرانه، شاهانه، ( میر = امیر، ان ( پسوند نسبت ) )، ( میر = امیر + ان ( پسوند نسبت ) )، + امیر، میر ( از عربی ) + ان ( فارسی )، امیران، نام روستایی در استان آذربایجان شرقی

معنی کلمه میران در دانشنامه عمومی

میران (افغانستان). میران ( به لاتین: Miran ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی دایمیرداد واقع شده است. میران ۲٬۷۶۰ نفر جمعیت دارد و ۲٬۸۱۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه میران

همه میران گیتی را بدانش میری آموزی بهر کس نیکی اندازی و نام نیک اندوزی
جز او را از همه میران کرا داد بیک بخشش چهل خروار دینار
بلی پادشاهان و میران دین را غم دین چنین باید الحق گرفته
سر میران ابومنصور وهسودان کجا هست او سر شاهان و جباران مه خویشان و پیوندان
ما آن خداوندیم که در صفت قدرت ما هم آفریدن است، هم میرانیدن از آفریدن خبر داد که: أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ.
وزارتست باهل وزارت آمده باز سرای دولت میرانیان شده در باز
شهنشه زود میراند آن سپه را تو گفتی مینوردیدند ره را
خدایگان امیران معیّر ایران که روزگار چو او کامل العیار ندید
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال اتلتیک بیلبائو بی و باشگاه فوتبال میراندس اشاره کرد.
«هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ» و او آنست که مرده زنده کند و زنده می‌میراند، «وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ» و او راست شد آمد شب و روز، «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (۸۰) در نمی‌یابید.
بمیرانی بایمانشان تو جمله نگهداری ز شیطانشان تو جمله