میدانگاه

معنی کلمه میدانگاه در لغت نامه دهخدا

میدانگاه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) جای فراخ و پهن که در آن بنا نباشد. ( ناظم الاطباء ). || میدان. میدان کارزار :
شیروار آورد به میدانگاه
گرد بر گرد صف کشند سپاه.نظامی.

معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ معین

(مِ ) (اِ. ) میدان .

معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ عمید

میدان، زمین وسیع که در آن ساختمانی نباشد.

معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ فارسی

( اسم ) میدان .

معنی کلمه میدانگاه در ویکی واژه

میدان.

جملاتی از کاربرد کلمه میدانگاه

ز جرأت قطع‌کن‌گر مرد میدانگاه تسلیمی که تیغ اینجا برشها می‌شمارد ریزش دم را