میدانگاه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) جای فراخ و پهن که در آن بنا نباشد. ( ناظم الاطباء ). || میدان. میدان کارزار : شیروار آورد به میدانگاه گرد بر گرد صف کشند سپاه.نظامی.
معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ معین
(مِ ) (اِ. ) میدان .
معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ عمید
میدان، زمین وسیع که در آن ساختمانی نباشد.
معنی کلمه میدانگاه در فرهنگ فارسی
( اسم ) میدان .
معنی کلمه میدانگاه در ویکی واژه
میدان.
جملاتی از کاربرد کلمه میدانگاه
ز جرأت قطعکنگر مرد میدانگاه تسلیمی که تیغ اینجا برشها میشمارد ریزش دم را