میته

معنی کلمه میته در لغت نامه دهخدا

( میتة ) میتة. [ م َ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) ماده میت. ( مهذب الاسماء ). مؤنث میت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ). || مردار. ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ) ( مهذب الاسماء ). الحیوان الذی یموت حتف انفه. ( اقرب الموارد ). حیوان مرده که نه به زکات شرعی مرده باشد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ناظم الاطباء شود.
میتة. [ م َی ْ ی ِ ت َ ] ( ع ص ) مؤنث مَیِّت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مَیتَة. رجوع به میت شود.
- ارض میتة ؛ زمینی ویران. ( مهذب الاسماء ). ارض میتة یا اراضی میتة؛ زمینی یا زمینهای ویران. بایر. ( یادداشت مؤلف ).
میتة. [ ت َ ] ( ع مص ) نوعی از مردن. ( منتهی الارب ، ماده م وت ) ( آنندراج ). نوع مردن. ( ناظم الاطباء ). هیأت مردن. گویند: مات میتة حسنة. ( منتهی الارب ). و مات میتةالجاهلیة. ( از ناظم الاطباء ). مات میتةالجاهلیة، در امثال این عبارت اغلب کلمه «میته »را به فتح میم خوانند ولی صواب آن است که به کسر خوانده شود زیرا برای بیان نوع است. و صیغه نوع بر وزن «فعله » باشد به کسر فاء، و همین کسره است که واو عین الفعل را به یاء منقلب ساخته است و «میتة» به فتح میم مخفف «میتة» به تشدید یاء است یعنی بر وزن «فیله » است و به معنی جیفه و لاشه می باشد. این عبارت [ مات میتةالجاهلیة ] جزء حدیثی است و آن چنین است : «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةالجاهلیة». جوهری گوید: «مَیْتَة ستوری است که به زکات نمرده باشد و میتَة نوع مردن گویند «مات فلان میتة حسنة» و در کتاب «النوادر فی اللغة» تألیف ابوزید سعید... انصاری ( چ بیروت 1894 م. ص 92 ) آمده است : «و المیتة بکسرالمیم الحال التی یکون علیها الشی ٔ، کقولک کریم المیتة و حسن الصرعة و الکسر مطرد فی المرة هذا الحق عندی الذی لایجوز غیره ». ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز شماره 10 ص 37 ). || ( اِ ) مرگ. موت. ( یادداشت مؤلف ).
میته. [ ت َ ] ( اِ ) خاکه شپش ( در تداول مردم قزوین ). || رِشک ( در تداول مردم قزوین ). ( یادداشت مؤلف ).
میته. [ م َ ت َ ] ( ع اِ ) صورتی از میتة که در فارسی متداول است. جیفه. مردار: اکل میته حرام است. در ضرورت اکل میته حلال باشد. از باب اکل میته.

معنی کلمه میته در فرهنگ معین

(مَ تَ یا مِ تِ ) [ ع . میتة ] (اِ. ) حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیرشرعی کشته شده باشد، مردار.

معنی کلمه میته در فرهنگ عمید

۱. مرده.
۲. [قدیمی] مردار.

معنی کلمه میته در فرهنگ فارسی

مونث میت، مرده، مردار، میتات جمع
( اسم ) ۱ - مونث میت . ۲ - حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیر شرعی کشته شده باشد مردار : [ پوشش ( مغول ) از جلو دکلاب و فارات و خورش از لحوم آن ومیته های دیگر . ] توضیح خوردن گوشت چنین حیوانی در غیر ضرورت شرعاجایز نیست .
نوعی از مردن نوع مردن هیات مردن

معنی کلمه میته در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] مَیتَه (مُردار)، جسد انسان و نیز حیوانی که خون جهنده دارد، چه خودش بمیرد یا کشته شود یا ذبح شرعی نشود. در فقه، احکامی برای مردار وجود دارد: نجاست، حرام شدن گوشت، حرمت خرید و فروش یا استفاده از آن.
در فقه اسلامی جسد انسان و نیز حیوانی که خون جهنده دارد، چه خودش بمیرد یا کشته شود یا ذبح شرعی نشود، مِیتَه (مُردار) است. اصطلاح میته در برابر اصصلاح مُذَکّیٰ (ذبح شده) است.
در فقه، احکامی برای مردار حیواناتی که خون جهنده دارند وجود دارد. این احکام شامل جسد حیواناتی که خون جهنده ندارند نمی شود:
[ویکی الکتاب] معنی مَیْتَةَ: مرده (کلمه موت به معنای نداشتن حیات واز آثار حیات ، شعور و اراده است لذا به کسی که آثارحیات را هم ندارد مرده می گویند همانطور که خدای عز و جل فرموده : و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم و در باره اصنام و بتها فرموده : اموات غیر احیاء)
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)

معنی کلمه میته در ویکی واژه

میتة
حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیرشرعی کشته شده باشد؛ مردار.

جملاتی از کاربرد کلمه میته

وی از سال ۲۰۱۸ تا کنون با پسر سزن آکسو، میتهات جان اوزر در رابطه است.
یا ایها الرجل الذی تهوی به و جناء دامیته المناسم عرمس
مسلسل زلف بر رخ ریته دیری گل و سنبل به‌هم آمیته دیری
۱۹۶۹: ایجاد برنامهٔ اعتباربخشی طبق پیشنهادات کمیته ای به ریاست هلمن جی. سویینی
پیش غمم ز عشق شه بیوفای من یعقوب آنچه دیده کمیته جفای من
دل و دلبر بهم آمیته وینم ندانم دل که و دلبر کدامی
قول علی ع: مسکین ابن آدم ینظر بشحم و یتکلم بلحم و یسمع بعظم مستور لاجل مکنون العلل محفوظ العمل تؤلمه البقة و تقتله الشّرقة و یمیته الغرقة.
دل و دلبر بهم آمیته وینم ندونم دل که و دلبر کدام است
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا یا من دخلوا فی امانی، و ما وصلتم الی امانی الا بسابق احیانی، یا من خصصتهم ببری و مشاهدتی، لا تکونوا کمن اعمیتهم عن مشاهدتی و مطالعة بری! بندگان را بنداء کرامت برخواند، آن گه فرمان داد که: أَوْفُوا بِالْعُقُودِ بوفای پیمان باز آیید، و عقدی که بستید و عهدی که کردید بر سر آن عهد باشید. بنده من! برابر تو دو پیمانست: یکی اجابت ربوبیت ما، دیگر تحمل امانت ما. در اجابت ربوبیت مخالفت مکن.
«إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها» ای نمیتهم فیبقی الرّب سبحانه فیرثهم.
در مثال تو میته دانی چیست؟! گوش کن گر سر جدالت نیست!
إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً. یعنی بالموت و البعث و النشور جمیعا نصب علی الحال و وعد اللَّه نصب علی المصدر ای وعدکم اللَّه وعدا حَقًّا ای حققه حقا. میگوید: خدای شما را وعده داده وعده راست درست که در آن خلف نه که بازگشت شما پس از مرگ با وی است و بعث و نشور و حساب و کتاب و جزای اعمال در پیش. آن گه گفت بر استیناف: إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ لخلقه ثمّ یمیته ثمّ یعیده قرائت ابو جعفر انّه یبدأ الخلق بفتح الف است یعنی الیه مرجعکم جمیعا لانه یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ لیجزی الَّذِینَ آمَنُوا ای یعیده لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ ای بالعدل. عدل اینجا احسان است که جای دیگر میگوید: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ ای الجنّة و نعیمها.