معنی کلمه می رویم در ویکی واژه
رُفْتَن
دور شدن از نزد کسی یا از جایی؛ ترک کردن کسی یا جایی، مقابل آمدن.
روان شدن، حرکت کردن؛ کوچ کردن، رحلت کردن؛ گذشتن، عبور کردن، سپری شدن. شدن، گذشتن، مردن؛ تأثیر کردن؛ صورت پذیرفتن، انجام گرفتن.
(عامیانه): شبیه بودن؛ بیحال شدن؛ انجام دادن؛ قطع شدن، بریده یا کنده شدن.
پاک کردن، تمیز کردن.
نک روبیدن.
پرسیدن. گذشتن.