مگس ران
معنی کلمه مگس ران در لغت نامه دهخدا

مگس ران

معنی کلمه مگس ران در لغت نامه دهخدا

مگس ران. [ م َ گ َ ] ( نف مرکب ) آنکه مگسها را دورکند. مگس راننده. || ( اِ مرکب ) به هندی مورچهل و چونری گویند که از پرهای دم طاوس و موی دم گاو کوهی سازند. ( غیاث ). چیزی که بدان مگس رانند و آن را گاهی از پرهای طاوس سازند و گاهی از موی دم اسب وآن را در عرف هند چوری گویند و مورچهل نوعی است از وی. ( آنندراج ). مگس پران. ( ناظم الاطباء ) :
علم اندر کش و با ریش مگس ران کردار
حمله کن بر مگسان سر خمهای عصیر.سوزنی.بر سر خوان جهان خرمگسانند طفیل
پر طاوس مگس ران به خراسان یابم.خاقانی.بر سرآن خوان عزت نسر طائر دان مگس
بلکه پر جبرئیل آنجا مگس ران آمده.خاقانی.حوروشی را چو مور زیر لگد کشته ای
پس پر طاوس را کرده مگس ران او.خاقانی.مصطفی پیش خلایق فکندخوان کرم
که مگس ران وی از شهپر عنقا بینند.خاقانی.خوان غم را پر طاوس مگس ران به چه کار
بند آن مائده آرای بطر بگشایید.خاقانی.بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود
شهپر جبرئیل مگس رانت آرزوست.سعدی.نفع عامه عامه را اولی است آری دنب خر
خوش مگس رانی است لیکن کون خر را درخور است.جامی.جلوه رنگین نداردعاقبت هشیار باش
شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند.صائب ( از آنندراج ).تا به شهد دل ما مهر بتان ننشیند
آمد و رفت نفسهاست مگس رانی چند.میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).به زلفش لعل نوشین بی خطر بود
مگس ران خط از تنگ شکر بود.محسن تأثیر ( از آنندراج ).و رجوع به مگس پران ( معنی دوم ) شود.
- مگس ران حنابسته ؛ مگس رانی که از موی دم اسب سازند و آن را سرخ کنند مثل دم اسب. ( آنندراج ) :
ریخته از هر طرفی دسته ای
همچو مگس ران حنابسته ای.میریحیی شیرازی ( از آنندراج ).- مگس ران کردن ؛ مگس ران ساختن :
مگس ران کردن از شهپر طاوس
عجب زشت است بر طاوس زیبا.خاقانی.

معنی کلمه مگس ران در فرهنگ عمید

آلتی که با آن مگس ها را دور می کردند: حورفشی را چو مور زیر لگد کشته ای / پس پر طاووس را کرده مگس ران او (خاقانی: ۳۶۲ ).

معنی کلمه مگس ران در فرهنگ فارسی

( صفت ) آلتی که بوسیله آن مگس را دور کنند : [ حورفشی را چو مور زیر لگد کشته ای پس پر طاوس را کرده مگس ران او . ] ( خاقانی سج . ۳۶۲ )

معنی کلمه مگس ران در دانشنامه عمومی

مگس ران یا مگس پران ابزاری است که برای راندن حشره ها به کار می رود. در اقلیم گرمسیری، وسیله ای شبیه به آن به عنوان بادبزن استفاده می شود که آن را در هند یا آسیای جنوبی، چوری، چامارا و یا پراکیرناکا می خوانند. در هنر اندونزی، مگس ران ها با شیوا همراهی دارند. در بازارهای خاورمیانه، مگس ران ها برای راندن حشره ها به کار می رود.
در گذشته، مگس ران ها را علاوه بر پر طاووس یا دم اسب، از دم غژگاو می ساختند و برای تزیین اسب و پیل و یا سرِ نیزه ها به کار می بردند و آن را پرچم می نامیدند.
در تجارب السلف آمده است:
و غلامی دیگر مگس ران در دست داشتی و علی الدوام مگس می راندی.
صائب تبریزی:
میریحیی شیرازی:
مگس ران حنابسته، مگس رانی که از موی دم اسب سازند و آن را سرخ کنند مثل دم اسب.
معنی کلمه مگس ران در فرهنگ عمید
معنی کلمه مگس ران در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه مگس ران

لطف حق بیش بود با نظر افتاده خلق زال را شهپر سیمرغ مگس ران گردد
شهد بیفشان و مگس ران بگیر در جگر چشمه حیوان بمیر
سر فلک در قصر تو را زمین فرساست پر ملک سر خوان تو را مگس ران است
نه در مهد نیروی و حالت نبود مگس راندن از خود خجالت نبود
چو بالید بر خویش طاووس نر شد او را مگس ران سرانجام پر
به ذوق آنکه مگس ران نعمت تو شود صبا ز جیب چمن آستین فشان برخاست
شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند فخر بر عریان تنان از جامه رنگین مکن
پر فرشته مگس ران من شود چو نهند ز خوان علم لدنی چو خضر ماحضرم
اگر بر خوان خورسندی برای عیش بنشینی کند روح الامین آنجا بشهپرها مگس رانی
حورا به عطرسایی بزمش نشسته است رضوان به پادستاده مگس ران خوان اوست