مگر

معنی کلمه مگر در لغت نامه دهخدا

مگر. [ م َ گ َ ] ( حرف اضافه ، ق ) ترجمه الا و از برای استثنا آید. ( برهان ). کلمه استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. ( ناظم الاطباء ). حرف استثناست و آن از مستثنی منه و مستثنی و امری که مشترک باشد بینهما و بالسلب والایجاب ناگزیر، چه مقرر است که حرف استثنا حکمی که مستثنی منه را ثابت می باشد مستثنی را از همان حکم برمی آرد چنانکه گویی : آمدند همه مگر زید.( آنندراج ). جز. جزآنکه. بجز. الا. الاآنکه. به استثنای. غیر از. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چه بایدت کردن کنون بافدم
مگر خانه روبی چو روبه به دم.ابوشکور.هر غریبی که به شهر ایشان اندر شود... روزی سه بار طعام برند او را... مگر که مخالفتی کند به مذهب با ایشان. ( حدود العالم ). اندر وی کشت و برز نیست مگر اندک. ( حدود العالم ).
از عمر نمانده ست بر من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست برمن مگر آخال.کسائی.پر دل چو تاول است و تاول هرگز
نرم نگردد مگر به سخت غبازه.منجیک.هرچند حقیرم سخنم عالی و شیرین
آری عسل شیرین ناید مگر از منج.منجیک.که جوید همی راز گردان سپهر
مگر آن که دیوش کند تیره چهر.فردوسی.نبینند رویش مگر با سپاه
نهاده ز پولاد بر سر کلاه.فردوسی.به گیتی نداری کسی را همال
مگر پرهنر نامور پور زال.فردوسی.ای به زفتی علم به گرد جهان
برنگردم ز تو مگر بمری.لبیبی.خاطر من مگر به مدحت او
ندهد بر مدیح خلق رضا.فرخی.این جهان بر کسی نخواهد ماند
تا جهان بد نبد مگر زین سان.بوعلی سیمجور.به رفتن رهش نیست زی جای خویش
مگر کشتی و توشه سازد ز پیش.اسدی.کزآن درخت نمانده کنون مگر آثار
وزآن سرای نمانده کنون مگر اطلال.قطران.آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گویی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا.ناصرخسرو.جان جامه نپوشد مگر از بافته حکمت
مر حکمت را معنی پود است و سخن تار.ناصرخسرو.از آن هفتادهزار زنگی کس جان نبرد مگر اندکی. ( اسکندرنامه ، نسخه نفیسی ).
مادر عیسی طعام نخوردی مگر گیاه. ( قصص الانبیاء ص 208 ). مگر از علی الاصغر، هیچ فرزندی نماند، جمله به کربلا کشته شدند و نسبت جمله حسینیان به وی بازشود. ( مجمل التواریخ و القصص چ مرحوم بهار ص 455 ). حجاج سوگند خوردکه او را از دار فرونگیرد مگر مادرش شفاعت کند. ( مجمل التواریخ و القصص ). دراین سوره منسوخ نیست مگر یک آیت وهی قوله تعالی... ( کشف الاسرار ج 3 ص 548 ). نتوانم هیچ چیز، نه جلب منفعت نه دفع مضرت از خود، مگر آنکه اﷲ خواهد که توانم. ( کشف الاسرار ج 3 ص 807 ). در همه قرآن قریه نیست مگر به معنی شهر. ( کشف الاسرار ج 3 ص 673 ). یا احمد همه مردمان از من آرزوها می خواهند مگر ابویزید که مرا می خواهد. ( ترجمه رساله قشیریه چ فروزانفر ص 705 و 706 ). فرماید تا دائم بر طهارت باشد و نخسبد مگر از غلبه خواب. ( ترجمه رساله قشیریه ایضاً ص 733 ). هیچ چیز بکار نیامد مگر آن تسبیحها که بامدادان کردمی. ( ترجمه رساله قشیریه ایضاً ص 710 ).

معنی کلمه مگر در فرهنگ معین

(مَ گَ ) (حر. ) ۱ - کلمة استثناء است و آن کلمة بعد از خود را از حکم ماقبل جدا کند: الا، به جز. ۲ - باشد که ، شاید. ۳ - گویا، مثل این که . ۴ - آیا (قید استفهام ).

معنی کلمه مگر در فرهنگ عمید

۱. حرف استثنا، الاّ، جز.
۲. در مقام شک و گمان به کار می رود، باشد، شاید.
۳. به امید آنکه.

معنی کلمه مگر در فرهنگ فارسی

۱ - حرف استثنائ است و آن کلمه بعد از خود را از حکم ما قبل جدا کند الا بجز . : [ همه آمدند مگر فریدون . ] توضیح ۱ در دستور قبفهی ۶۷: ۲ [ مگر ] جز و قیود ( قید استثنائ ) محسوب شده ولی معادلهای این کلمه در زبانهای فرنگی حرف اضافه بشمار روند.توضیح ۲ گاه [ مگر ] برای توضیح و تبیین حکم ماقبل و ذکر حالت و کیفیت وصفی برای آن بکار رود : [ مسعود ... بر پشت پیل روی بهزیمت نهاد بجانب فاریاب و پنج دیهه و او چنان فربه بود که هیچ اسب او را با سلاح نتوانست کشید مگر بدشواری . ] ( سلجوقنامه ظهیری .چا.خاور.۲ ) ۱۶ - آیا : [ گفت : مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو مردم ازین هوس ولی قدرت و اختیار کو ? ] ( حافظ ۲۸۶ ) [ مگر مملکت قانون ندارد ۳ ] ? - گویی شاید : [ هوا فسرده بحدی که وام کرده مگر برودت از دم بد خواه شاه عرش جناب . ] ( وحشی . چا . امیر کبیر . ۱۷۱ ) توضیح گاه بمعنی از قضا قضا را اتفاقا آید : [ مگر صاحبدلی روزی برحمت کند در کار ( حق ) درویشان دعایی . ] ( گلستان . قر . ۱۵ ) یا مگر نه . چنین نیست ? اینطورنیست ?

معنی کلمه مگر در ویکی واژه

کلمة استثناء است و آن کلمة بعد از خود را از حکم ماقبل جدا کند: الا، به جز.
باشد که، شاید.
گویا، مثل این که.
آیا (قید استفهام)

جملاتی از کاربرد کلمه مگر

پیش چشم تو نیاورد کسی تاب نظر مگر آنانکه ز جایی نظری یافته اند