مگا

برای اطلاعات بیشتر در مورد این موضوع، نگاه کنید به تجارت همگانی.

از آن کامگاری یکی سور کرد که رنج از دل سرکشان دور کرد

در آن موینه چون نظر کرد شاه بهار ارم دید در بزمگاه

وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها و خورشید میرود آرامگاه خود را، ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (۳۸) آن راست داشته و باز انداخته خدای توانای داناست.

وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ (۹۵) و سپاه ابلیس همگان.

چنین بودی در اشکمگاه دنیا بگنجیدی ولی اکنون نگنجی

بیدل درین ستمگاه از درد ناامیدی بسیار گریه ‌کردیم اکنون بیا بخندیم

وَ أَنْجَیْنا مُوسی‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ (۶۵) و رهانیدیم موسی را و هر که با وی بود همگان.

به فرمان شد روان، مرد ستمگار کبوتر پای بند و جره ناهار

جز از شاه با خوارمایه سپاه نبد نامداران بدان رزمگاه

هر که را چرخ ستمگار برد بر گاه بفگند باز خود از گاه نگونسارش