مکینه

معنی کلمه مکینه در لغت نامه دهخدا

( مکینة ) مکینة. [ م َ ن َ ] ( ع اِمص ) نرمی و آهستگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مکینه. [ م َ ن َ / ن ِ ]( اِ مرکب ) آلت مکیدن . فرهنگستان ایران این کلمه را معادل محجمه پذیرفته است.و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 162 شود.
مکینه. [ م َ ن َ ] ( معرب ، اِ ) ماشین. ماکینه. رجوع به ماشین شود.

معنی کلمه مکینه در فرهنگ معین

(مَ نِ ) [ ع . ] (اِ. ) نرمی ، آهستگی .
(مَ نَ یا نِ ) (اِ. ) آلت مکیدن ، محجمه .

معنی کلمه مکینه در فرهنگ عمید

آلت مکیدن.

معنی کلمه مکینه در فرهنگ فارسی

آلت مکیدن
( اسم ) ماشین کارخانه ( در خوزستان متداول است ) .

معنی کلمه مکینه در دانشنامه آزاد فارسی

مَکینِه (haustorium)
اندامی تخصص یافته در گیاهان انگلی یا قارچ ها. برای جذب مواد غذایی به درون یاخته های میزباننفوذ می کند. مکینه ممکن است حاصل رشد جانبی ریسه، مانند قارچ های انگلی، یا حاصل رشد ساقۀ گیاهان گل دار انگلی، مانند سس، باشد. مکینه های بادکش مانندِگیاه انگلی سس بی آن که یاخته ای را از بین ببرند، وارد بافت آوندی گیاه میزبان می شوند.

معنی کلمه مکینه در ویکی واژه

مکینه (جمع مکینه‌ها)
نرمی، آهستگی.
آلت مکیدن، محجمه.
چاه یا قنات عمیق و پرآب
Makki na

جملاتی از کاربرد کلمه مکینه

سرانجام بافت مکینه سیستم آوندی ریشهٔ میزبان را احاطه کرده و در نهایت سبب برقرار شدن ارتباط محکم می‌شود و حرکت مواد آوندی گیاه را برای انگل سوق می‌دهد که با ادامهٔ این عمل گیاه میزبان به تدریج ضعیف شده و در صورت ادامه یافتن به مرگ میزبان منجر خواهد شد.
«وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا» ای کذلک التّمکین الاوّل بالانعام علیه بالخلاص من السّجن، «مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ» جعلناه ممکّنا فی تدبیر ارض مصر، «یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ» ای یختار اطیبها و ینزل منها حیث اراد. البواء المنزل یقال بوّأته فتبوّء. و قرأ ابن کثیر حیث نشاء بالنّون علی معنی حیث یشاء اللَّه و یرضاه ثناء علی یوسف و من قرأ بالیاء فانّه اسند الفعل الی یوسف تفضیلا له علی غیره بذلک و دلالة علی تمکینه له ما لم یکن لغیره. قوله «نُصِیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ» اخبار من اللَّه انّه ینعم علی من یشاء من عباده کما انعم علی یوسف، «وَ لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» ثواب الموحّدین.