جملاتی از کاربرد کلمه مکوش
تا توانی در شکست دشمن سرکش مکوش خار تا در پای نشکسته است آزارش کم است
مکوش و مجوش و مگیر و میار. که درمان درد مرا سخت و سست، بهین چاره آسودگی های تست:
ای زاهد خود نمای سجاده به دوش دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش
به گستاخی و بی حیایی مکوش به ناراستی پر مکن چشم و گوش
چشم خویش از طلعت شاهد بپوش بیش ازین در صحبت شاهد مکوش
هنر باید از مرد موزه فروش بدین کار دیگر تو با من مکوش
ز کشتی گرفتن سخن بود دوش نگیرم فریب تو زین در مکوش
زین روزگار هیچ نخیزد مکوش بیش از روزگار دست بشو روز کار گیر
بسیار بگفتم ای دل بد پیوند با عشق مکوش و دل به هر عشوه مبند
چو نزدش بوی بستهکن چشموگوش برو جز به نرمی زبانی مکوش