مکه

معنی کلمه مکه در لغت نامه دهخدا

مکه. [ م َک ْ ک َ ] ( اِخ ) ام القری. بکه. شهر مقدس اسلامی در کشور عربستان سعودی در منطقه حجاز که مسجدالحرام و خانه کعبه شرفها اﷲ در آنجاست. در 80 کیلومتری شرق جده و در دره تنگی که محاط به کوههای بلندی است واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا 330 متر است و در عرض 31 درجه و 28 دقیقه وطول 40 درجه و 9 دقیقه قرار دارد. تاریخ بنا و آبادانی آن به زمان حضرت ابراهیم ( ع ) و فرزند او اسماعیل ( ع ) بازمی گردد. این شهر که زیارتگاه و قبله مسلمانان جهان است در ایام جاهلیت نیز مرکز عبادت اصنام و یکی از مراکز مهم بازرگانی عربستان در قبل از اسلام بود. اما پس از تأسیس حکومت امویان در دمشق اهمیت تجاری خود را از دست داد. در اوایل قرن چهارم هجری قرامطه آن را خراب کردند و عثمانیان در اوایل قرن دهم بدانجا دست یافتند. بین سالهای 1218 و 1228 هَ. ق. به دست وهابیان افتاد و شریف حسین به سال 1335 هَ. ق. استقلال آن را اعلام کرد و خود را پادشاه حجاز نامیدو به سال 1343 مکه به قبضه تصرف ابن سعود درآمد و از آن زمان تا امروز خاندان وی در حجاز سلطنت دارند وامور مکه در عهده آنان است. سکنه ثابت آن در حدودسیصدهزار تن است. ناصرخسرو در صفت شهر مکه آرد: شهرمکه اندر میان کوهها نهاده است بلند و هر جانب که به شهر روند تا به مکه برسند نتوان دید و بلندترین کوهی که به مکه نزدیک است کوه ابوقبیس است و آن چون گنبدی گرد است چنانکه اگر از پای آن تیری بیندازند بر سر رسد و در مشرقی شهر افتاده است چنانکه در مسجد حرام باشند و به دی ماه آفتاب از سر آن برآید... و این عرصه که میان کوه است شهر است... و مسجد حرام به میانه این فراخنای اندر است و گردبرگرد مسجد حرام شهر است کوچه ها و بازارها و هر کجا رخنه ای به میان کوه در است دیوار باره ساخته اند و دروازه برنهاده... و ازمسجد حرام بر جانب مشرق بازاری بزرگ کشیده است از جنوب سوی شمال و بر سر بازار از جانب جنوب کوه ابوقبیس است و دامن کوه ابوقبیس «صفا» است و آن چنان است که دامن کوه را همچون درجات بزرگ کرده اند و سنگها به ترتیب رانده که بر آن آستانها روند خلق و دعا کنند و آنچه می گویند صفا و مروه کنند آن است و به آخر بازاراز جانب شمال کوه مروه است و آن اندک بالای است و بر او خانه های بسیار ساخته اند و در میان شهر است و در این بازار بدوند از این سر تا بدان سر و چون کسی عمره خواهد کرد از جای دور آید و به نیم فرسنگی مکه هر جامیلها کرده اند و مسجدها ساخته که عمره را از آنجا احرام گیرند... هوای مکه عظیم گرم باشد و آخر بهمن ماه قدیم خیار و بادرنگ و بادنجان تازه دیدم آنجا... وپانزدهم فروردین قدیم انگور رسیده بود... و اول اردیبهشت خربزه فراوان رسیده بود و خود همه میوه ها به زمستان ، آنجا یافت شود و هرگز خالی نباشد. ( از سفرنامه ناصرخسرو چ برلین صص 97-101 ). و رجوع به همین مأخذ و معجم البلدان و نزهة القلوب چ لیدن صص 1-15 ودایرة المعارف فرید وجدی و الموسوعة العربیة شود.

معنی کلمه مکه در فرهنگ فارسی

شهر معروف و قدیمی کشور عربستان سعودی در حجاز نزدیک دریای سرخ ( بحر احمر ) بوسیله بندر جده به آن دریا مربوط میگردد . این شهر زیارتگاه و قبله مسلمانان جهان است و هر سال عده زیادی از اطراف و اکناف کشورهای اسلامی برای زیارت خانه کعبه در ماه ذیحجه الحرام به آن شهر سفر میکنند. شهر مکه پیش از ظهور دعوت اسلامی بخاطر خانه کعبه از مراکز مهم تجارت و ثروت شبه جزیره عربستان بود و بازار مشهوری بنام عکاظ داشت . جمعیت ثابت مکه ۳۶۷٠٠٠ تن است . فتح مکه در سال هشتم هجری اتفاق افتاد.
( اسم ) آلتی مرکب از گویی لاستیکی کوچک که حلقه ای از لاک و مانند آن بر سرش نصب شده و کودکان گوی را در میان لبها گیرند و مکند.

معنی کلمه مکه در دانشنامه آزاد فارسی

مَکّه
مسجدالحرام، مقدس ترین شهر جهان اسلام، جایگاه خانۀ کعبه قبلۀ مسلمانان، زادگاه پیامبر و بسیاری از بزرگان اسلام. در ۷۲کیلومتری بندر جده و ۸۰کیلومتری دریای سرخ، در ناحیۀ حجازِ عربستان سعودی واقع شده است و ۱,۶۱۴,۸۰۰ نفر جمعیت دارد (۲۰۰۳) و ۲۷۷ متر بالاتر از آب های آزاد قرار گرفته است. این شهر بین دو رشته تپه های خشک و لُخت در وادی یا بَطن مکه قرار دارد. این شهر را در قدیم بَکّه و اُمّ القری نیز نامیده اند. در قرآن یک بار با نام مکه (فتح، ۲۴)، یک بار با نام بکه (آل عمران، ۹۶) و یک بار به نام ام القری (انعام، ۹۲) از آن یاد شده است. یک بار نیز با عنوان «بلد امین» (شهر امن و امان) بدان سوگند یاد شده است (تین، ۳). مکۀ قدیم از دو قسمت بطحاء و ظواهر تشکیل می شد. بطحاء قسمت اصلی و محل کعبه بود و به همین سبب قریش ساکن آن جا را ابطحی نامیده اند. در شکاف های میان تپه های مکه آبادی هایی بود که شِعب می نامیدند و در هر شعب قبیله ای واحد می زیست. مشهورترین آن ها شعب ابوطالب است. نواحی بیرونی تر را ظواهر و ساکنانش را قریش ظواهر می خواندند. مکه احتمالاً همان جایی است که بطلمیوس به نام ماکورابا می شناخت. این شهر از قدیم امکان کشاورزی نداشت و آب آن از چاه مشهور زمزم و چاه های خانگی بود، اما در هنگام بارش های پراکنده و نامنظم گهگاه دچار سیل های ویرانگر می شد. مَقدسی از هوای خفقان آور، وزش بادهای سام و زیادی مگس در آن جا سخن می گوید. ولی موقعیت تجاری مکه بسیار مناسب بود و جادۀ معروف به ادویه از آن جا می گذشت. به ویژه در نیمۀ دوم قرن ۶م، ناامن بودن راه های بازرگانی بین خلیج فارس و عراق به سوریه و مصر، به سبب جنگ های مداوم ایران و روم شرقی، مسیر کاروان ها را به سمت غرب عربستان تغییر داد و به همین سبب تجارت مکه رونق فراوان گرفت و کنترل تجارت از اقیانوس هند تا مدیترانه به دست تاجران زیرک مکی افتاد. احتمالاً حملۀ ابرهه، حاکم حبشی یمن، به مکه به قصد جلوگیری از سلطۀ افزون تر مکیان بر این تجارت پرمنفعت صورت گرفت. مکه از روزگاران کهن شهری مقدس شمرده می شد و در قرآن بانیان خانۀ کعبه، ابراهیم و اسماعیل اند. به روایت عرب، مکه نخست در دست جُرهُم بود، آن گاه خُزاعه برآن مسلط شد و ۳۰۰ سال بعد، ظاهراً در قرن ۵م، قُریش به رهبری قُصَیّ، به یاری کنعان، جای خزاعه را گرفت. به احتمال فراوان قُصَیّ نخستین کسی بود که در مکه سکونتگاه دایمی ساخت. قصی خود را از اعقاب اسماعیل می دانست و به روایت اعراب با منذر بن نُعمان، پادشاه حیره، و بهرام گور ساسانی معاصر بود. قصی، از قریش ظواهر بود، و فرزندانش توانستند مهم ترین مناصب مکه ازجمله سقایت، رفاده و لواء را به دست آورند و سیادت خود را بر شهر بگسترانند؛ اما مکه رئیس و حاکم معیّن نداشت و هرگاه اختلاف و مشکلی بروز می کرد، مجمعی از سران قبایل که «مَلَأ» خوانده می شد، در دارالنَّدوه در حل آن می کوشیدند. با بعثت پیامبر اسلام، و مخالفت اغلب ثروتمندان قریش با او، مدتی ریاست عملی به دست ابوسفیان افتاد. انجام فریضۀ حج بر اهمیت معنوی مکه افزود. با فتح مکه و اسلام آوردن مکیان، اهالی این شهر توانستند به مدد ثروت و ذکاوت و سیاست خود، پس از رحلت پیغمبر، زمام امور مسلمانان را به دست گیرند. در خلافت بنی امیه، عبدالله بن زبیر در مکه مدعی خلافت شد و در نبرد او با سپاه اموی، مسجدالحرام آتش گرفت. حجاج بن یوسف پس از قتل عبدالله آن جا را به حالت پیشین درآورد. در عهد اموی مکه آسوده و متنعم و میعادگاه شاعران و خنیاگران بود. در عهد عباسیان فقط اهمیت مذهبی داشت و چندبار قرمطیان به آن جا حمله کردند؛ ازجمله در یکی از این یورش ها، پیروان حَمدان قرمطی مکه را گرفتند و حجرالاسود را به مقر خود در احساء بردند، اما پس از چند سال آن را بازگردانیدند. در اواخر حکومت اِخشیدیان مصر، یکی از سادات حسنی به نام جعفر بن محمد بر مکه مسلط و از همین زمان حکومت شریف های مکه آغاز شد. حکومت این شاخه از حسنیون با مرگ شُکر پایان یافت (۴۵۳ق). مدتی بعد، صُلیَحی، امیر یمن، یکی از سادات هاشمی به نام ابوهاشم محمد را امارت مکه داد، که اخلافش تا حدود ۵۹۷ق بر این شهر فرمان می راندند. این شاخه از حسنیون را هواشم خوانده اند. شریف های مکه در دوره های استیلای عباسیان، ایوبیان و ممالیک خطبه به نام آنان می خواندند و چون سلاطین عثمانی بر اعراب مسلط شدند، شریف ها نیز از درِ اطاعت درآمدند. با زوال تدریجی امپراتوری عثمانی، شریف حسین، از ایشان جدا شد و به انگلیسی ها پیوست و خود را پادشاه نجد و حجاز خواند. اما در این حین عبدالعزیز بن سعود، پادشاه وهابی نجد، قدرت گرفت و در ۱۸۰۳ سپاه او وارد مکه شد. وهابیان همۀ قُبّه ها را ویران کردند و آلات تدخین و موسیقی را سوزاندند. در ۱۸۱۳ محمدعلی پاشا، خدیو مصر، به دورۀ اول حکومت وهابیان پایان داد و شریف غالب را به یونان تبعید کرد. در سپتامبر ۱۹۲۴ عبدالعزیز آل سعود طائف و در اکتبر همان سال مکه را گرفت و از آن پس این شهر جزئی از مملکت عربستان سعودی شد. مکۀ امروزی شهری مدرن و به همۀ وسایل ارتباطات و مواصلات مجهز است؛ اما از ساختن فرودگاه به دلایل عمدتاً مذهبی (ممانعت از ورود غیرمسلمانان) و طبیعی (نزدیکی به فرودگاه جده و عوارض طبیعی شهر) در آن جا خودداری کرده اند. مکه هرساله در ایام حج تمتع میزبان میلیون ها زائر مسلمان از کشورهای مختلف جهان است.
دیگر مکان های مقدس. مولَدالنبی در شِعب علی، نزدیک سوق اللیل؛ مولد فاطمه، همان جا؛ مسجد اَرقَم، محل اسلام آوردن عمر، که با توسعه و تعمیرات بعدی حرم از بین رفت؛ قبرستان مَعلاة در ۱کیلومتری شمال حرم و مدفن آمنه، خدیجه، عبدمناف و عبدالمطلب؛ مسجد الجِنّ؛ غار حراء، بالای کوهی که جَبَل النور خوانده می شود؛ غار ثور، پناهگاه پیامبر و ابوبکر در سفر هجرت به مدینه، در ۷ کیلومتری جنوب شرقی مسجدالحرام؛ و مسجد ابراهیم (مسجد بِلال کنونی).

معنی کلمه مکه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مَکّه نام شهری است در کشور پادشاهی عربستان سعودی واقع در شبه جزیره عربستان که اعمال حج در آن انجام می شود.
مهم ترین شهر و مقدّس ترین نقطه حجاز، بلکه جزیرة العرب، شهر مکه است.
موقعیت جغرافیایی مکه
این شهر در فاصله هشتاد کیلومتری شرق دریای سرخ واقع است. شهر مکه در طول ۴۰ درجه و ۹ دقیقه و عرض ۳۱ درجه و ۲۸ دقیقه خط استوا قرار گرفته و ۳۳۰ متر از سطح دریا بلندی دارد.
فلسفه پیدایش شهر مکه
فلسفه پیدایش این شهر که به نام امّ القری نیز شناخته می شده، به دو جهت است: نخست مرکزیت عبادی و دوم تجاری.
بکّه نام دیگر مکه
...
[ویکی شیعه] مکه، مقدس ترین شهر مسلمانان و زادگاه اسلام و پیامبر اکرم(ص)، واقع در شبه جزیره عربستان. بکّه، بلدالحرام، بلدالامین و ام القری از نام های دیگر آن است.
این شهر به سبب وجود کعبه در آن، قبله‎گاه مسلمانان است و سالانه میلیون ها مسلمان برای ادای مناسک حج و زیارت اماکن مقدس مکه، به این شهر مسافرت می کنند. مسجدالحرام، عرفات، مشعر الحرام و سرزمین منا برخی از مهم ترین اماکن مقدس و مذهبی این شهر است.
جمعیت شیعیان مکه در قرن دهم هجری رو به فزونی یافت. علمای شیعه در دوره های مختلف تاریخی در این شهر حضور داشته اند. در دوره حکومت آل سعود در عربستان و به واسطه گرایش های افراطی ضد شیعی وهابیون، شیعیان در عربستان با محدودیت در انجام دادن اعمال مذهبی و نیز فشار اقتصادی رو به رو هستند.
[ویکی اهل البیت] کلید واژه: مکه، کعبه، مسجد الحرام، تاریخ مکه،اماکن مکه، مکه در قرآن
مکه مهمترین شهر کشور عربستان و جزء استان حجاز می باشد که در بخش غربی شبه جزیره عربستان قرار دارد. کعبه در این شهر قرار دارد و این شهر از آغاز خلقت قداستی ویژه داشته است، ولی تاریخ جغرافیایی و آبادانی اش با اسکان حضرت هاجر و حضرت اسماعیل علیه السلام در آن شروع می شود. این شهر پیش از اسلام به سبب خانه کعبه مرکز تجارت شبه جزیره عربستان بوده است.
اهمیت ویژه شهر مکه علاوه بر وجود کعبه در آن، به خاطر بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این شهر و ظهور دین اسلام در آن است.
برخی از علماء اسلام برآنند که نام مکه، به دلیل کمی آب در آن جاست. اینان می گویند: در لغت آمده است: اِمتَکَّ الفصیلُ ضرع امّه، امتصّه. بنابراین مک، به معنای مکیدن شیرخوار از پستان مادر است. امتصّ به معنای مکیدن و به سوی خود کشیدن است.
برخی هم گفته اند: مکه از آن روی مکه نامیده شده است که گناهان را محو می کند. تَذهبُ بها، یعنی از میان می برد. یا آن که فاجر را از خود می راند: تخرجه منها. چنان که گفته شده است که نامگذاری آن به بکه، به خاطر آن است که گروهی از مردم در این شهر، گروهی دیگر را دفع می کنند: یدفع بعضهم بعضا.
این شهر در بستر وادی ابراهیم و در دره ای تنگ و هلالی شکل به نام ابطح میان رشته کوه های مرتفعی (از طرف مشرق و مغرب) محصور شده است. ارتفاع تقریبی آن از سطح دریا 330 متر ذکر شده. مکه در شرق دریای سرخ و به فاصله 62 کیلومتری بندر جده قرار دارد و محدود است از شمال به مدینه و از غرب به جده و از شرق به ریاض و نجد و از جنوب به یمن و عسیر.
نام مکه تنها یک بار در قرآن کریم سوره فتح آیه 24 آمده است که خداوند می فرماید: «وَ هُوَ الَّذی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرا»؛ او بود که در درون مکه شما را بر آن ها پیروز کرد و دست شما را از آن ها و دست آن ها را از شما کوتاه کرد و خدا به کارهایی که می کردید آگاه و بیناست. ولی از این شهر با نام های دیگر در چهارده آیه یاد شده است که عبارت اند از: «بکّه»، «اُم القری»، «البلد»، «البلد الامین»، «البلدة»، «الحرم» و نام هایی مانند: «قریتک»، «من القریتین» و «واد غیر ذی زرع».
«إِنَّ اوَّلَ یَبْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ؛ نخستین خانه ای که برای پرستش مردم نهاده شد همان است که در بکه است آن جا با برکت و راهنمایی برای جهانیان است».
[ویکی الکتاب] معنی مَکَّةَ: مکه (شهری که مسجدالحرام و کعبه در آن قرار دارد و وطن رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) می باشد. این شهر پس از اقامت حضرت هاجر و اسماعیل علیهما السلام در کنار کعبه و پدید آمدن معجزه وار چشمه ی زمزم به تدرج شکل گرفته است)
معنی بَکَّةَ: مکه - زمین مکه - مسجدالحرام - محل طواف در مسجد الحرام (مراد از کلمه بکه زمین مکه است ، و اگر آن را بکه خوانده ، برای این است که مردم در این سرزمین ازدحام میکنند ، و چه بسا گفته باشند که بکه همان مکه است . و بکه خواندنش از باب تبدیل میم به با است بعضی...
معنی قَرْیَتَیْنِ: دو آبادی (منظور در عبارت"ﭐلْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ " مکه و طائف است )
معنی حُنَیْنٍ: اسم بیابانی است میان مکه و طائف که غزوه معروف حنین در آنجا اتفاق افتاد
معنی عَرَفَاتٍ: نام محلی نزدیک مکه که جاجیان در روز عرفه در آنجا تجمع می کنند و به دعا و نیایش می پردازند.
معنی هَدْیِ: حیوانی که آدمی از شهر خود با خود به طرف مکه میبرد ، تا قربانی کند ، از قبیل گوسفند و گاو و شتر
معنی عَاکِفُ: ملازم - مقیم (ازعکوف به معنای ملازمت و ایستادن نزد چیزی است. در عبارت "سَوَاءً ﭐلْعَاکِفُ فِیهِ " منظور از "عاکف فیه "کسی است که مقیم مکه باشد)
معنی رِحْلَةَ: به معنای حالتی است که یک انسان سوار بر راحله و در حال سیر دارد وراحله به معنای شتری است که برای راه پیمایی نیرومند باشد . منظور از رحلت قریش مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است
معنی لَّاتَ: نام یکی ازبتهای زمان جاهلیت (و به طوری که مورخین مینویسند حتی بتهای خانه کعبه هم از آن صابئین بوده ، و مردم مکه در آنروزها در شمار صابئین و ستارهپرستان بودهاند ، و بت لات به اسم زحل و بت عزی به اسم زهره بوده )
معنی مَرْوَةَ: نام کوهی بوده در نزدیکی کعبه که یکی از اعمال حج ، هفت مرتبه طی کردن مسافت بین محل این کوه و کوه صفا است با نام سعی صفا و مروه (فاصله این دو کوه حدود ۴۲۰ متر است کلمه صفا در لغت به معنای سنگ سخت و صاف است ، و کلمه ی مروه نیز به معنای سنگ سخت است . ا...
معنی ﭐلْیَوْمَ: امروز- اکنون - در این زمان (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده ...
معنی یَوْمِ: روز - مقداری از زمان که حادثه ی قابل ملاحظه ای در آن رخ داده است - دوران (یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای از حوادث را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمال...
معنی یَوْمِکُم: روزتان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
معنی یَوْمِهِمُ: روزشان(یوم به معنای مقدار قابل ملاحظه از زمان است ، که حادثهای را در بر گرفته باشد ، و به همین جهت کوتاهی و بلندی این زمان بر حسب اختلاف حوادث مختلف میشود ، هر چند که استعمالش در مدت زمان بین طلوع و غروب خورشید شایع شده است ولی چه بسا که در ملک و سلط...
ریشه کلمه:
مکة (۱ بار)
. لفظ مکّه یکبار بیشتر در قرآن مجید نیامده است و آن بنابر تصریح جوهری نام شهر مکّه است. زادهالله شرفاً. و به تصریح قاموس و اقرب شهر مکّه و یا همه حرم است «بطن» در لغت از جمله به معنی جوف کلّ شی‏ء است بطن مکّه یعنی میان مکّه، منظور از بطن مکّه در آیه چنانکه گفته‏اند «حدیبیّه» است به جهت نزدیکیش به مکّه حتی گفته‏اند بعضی اراضی آن از حرم است. در حدیبیّه میان رسول خدا «صلی الله علیه واله» و مشرکین صلح واقع گردید و در نتیجه دست هر دو گروه از یکدیگر کوتاه شد حال آنکه مسلمین غالب بودند و وارد دیار مشرکین شده بودند و ناچار شدند که با آنحضرت صلح کنند و قول دادند که سال آینده آن حضرت به آزادی وارد مکّه شد و عمره آورد معنی آیه چنین است: خدا همان است که در حدیبیّه دست شما را از کفّار و دست کفّار را از شما بازداشت پس از آنکه شما را بر آنها پیروز گردانید.

جملاتی از کاربرد کلمه مکه

گفتش ‌کیی بگفت منم خضر و آن دگر خواجه است کم به مکه برادر شدست و یار
تو ماه و مکه ز روی تو آسمان برین تو حور و کعبه ز روی تو روضه رضوان
ابن افطس که برخی منابع به افطس از او یاد کرده‌اند، حسین بن حسن بن علی، پسر الحسین بن علی بن ابی‌طالب است. او در قیام ابوالسرایا،مسئول فتح مکه بود.
منم زاده ی آنکه مکه و منا بود نام او کو نهاد این بنا