معنی کلمه مکر در لغت نامه دهخدا
چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده
ز مکر روبه و ز زاغ و گرک بی خبرا.رودکی.فرستاده باید فرستاده ای
درون پر ز مکر و برون ساده ای.فردوسی.راست برگوی که در تو شده ام عاجز
برنیاید کس با مکر زنان هرگز.منوچهری.راست گویند زنان را نگوارد عز
برنیایدکس با مکر زنان هرگز.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 163 ).
یکسره میره همه باد و دم است
یکدله میره همه مکر و مری است.حکیم غمناک ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).حیله نیست و عیب و مکر ندارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). از مکر دشمن ایمن نشاید بود. ( تاریخ بیهقی ، ایضاً ص 356 ).
گفت ای وفا نمودن تو بوده سربسر
زرق و دروغ و مکر و فریب و فسون و فن.لامعی.نه شگفت اگر نداند جز مکر خلق ایراک
چیزی نماند جز نام از دین مصطفائی.ناصرخسرو.ایا گشته غره به مکر زمانه
ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نه.ناصرخسرو.نه زیشان مکر او را کس ببیند
چه بیند مکر او را مست و مجنون.ناصرخسرو.ایمن از مکر و قصد یکدیگر
در تو شیران و آهوان سرای.
ابوالفرج رونی ( دیوان چ پروفسور چاپکین ص 121 ).
ملک و عمرت را چه باک از کید و مکر دشمنان
کوه و دریا را چه باک از سایه پر ذباب.امیرمعزی.در راه من نهاد نهان دام مکر خویش
کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود.سنائی ( دیوان چ مصفا ص 425 ).مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب. ( کلیله و دمنه ). چون برزویه بدید که هندو بر مکر و خدیعت او واقف گشت این سخن را بروی رد نکرد. ( کلیله و دمنه ). مکر اصحاب اغراض... بی اثر نباشد. ( کلیله و دمنه ). با دشمن غالب... جز به مکر دست نتوان یافت. ( کلیله و دمنه ). برید مرگ ، کمینگاه مکر برگشاد. ( کشف الاسرار ج 1 ص 95 ).