مکتحل

معنی کلمه مکتحل در لغت نامه دهخدا

مکتحل. [م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) آن که چشم او سرمه کشیده باشد. ( آنندراج ). آن که در چشمها سرمه کشیده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) :
از ذره های خاک که برخیزد از صبا
گردد بیاض دیده اجرام مکتحل.سیف اسفرنگ.|| در شدت و سختی افتنده. ( آنندراج ). کسی که در شدت و سختی افتاده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زمینی که گیاه برآوردن گرفته باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اکتحال شود.

معنی کلمه مکتحل در فرهنگ معین

(مُ تَ حِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سرمه به چشم کشیده . ۲ - کسی که در سختی افتاده باشد.

معنی کلمه مکتحل در فرهنگ عمید

کسی که به چشم خود سرمه کشیده، سرمه کشیده.

معنی کلمه مکتحل در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سرمه بچشم کشیده ۲ - آنکه در شدت و سختی افتاده . در شدت و سختی افتنده .

جملاتی از کاربرد کلمه مکتحل

زلف بنفشه‌ها ز هوا مانده مشک‌بوی چشم شکوفه‌ها ز صبا گشته مکتحل
مبیِّناتٌ لمن اضحی له بصرٌ بنور معرفة الرحمن مکتحلا
چیزی که زیر هاون افلاک سوده شد این سرمه نیست دیده از آن مکتحل مکن
عجب دردی برانگیزی که دردم را دوا گردد عجب گردی برانگیزی که از وی مکتحل باشم
چشم هستی که از او بزم جهان شد پرنور سرمه امر تو را تا به ابد مکتحل است
ترا باید به کوشیدن ز خود این راز پوشیدن بدو چون مکتحل گشتی به خود چون مشتغل باشی
بگرد نعل تو چشم ملوک مکتحل است تو نور مردم آن چشمهای مکتحلی