مکاسب

معنی کلمه مکاسب در لغت نامه دهخدا

مکاسب. [ م َ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مکسب و مکسبة. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مکسب ومکسبة شود. || کسبها و پیشه ها و این جمع کسب است خلاف القیاس. ( غیاث ) ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ، کسبها و منفعتها و حاصلها. ( ناظم الاطباء ) : در مکاسب جد و جهد لازم شمرد. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه مکاسب در فرهنگ معین

(مَ س ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مکسب .

معنی کلمه مکاسب در فرهنگ عمید

= مکسب

معنی کلمه مکاسب در فرهنگ فارسی

جمع مکسب
( اسم ) جمع مکسب

معنی کلمه مکاسب در دانشنامه آزاد فارسی

مکاسب (المکاسب). مَکاسِب (المَکاسِب)
(یا: المتاجر) تألیف شیخ مرتضی انصاری، کتابی به عربی، در فقه استدلالی امامیه، مشتمل بر بخش معاملات. از متون درسی در حوزه های علمیۀ امامیه است و در فقه معاملی، از منابع دست اول تلقی می شود. مؤلف در هر مسئله همۀ اقسام موضوع بحث را ذکر و هر قسم را جداگانه بررسی و پیش از ورود در بحث، سیر منطقی آن را به ترتیب منطقی معیّن می کند. این اثر بسیار مورد عنایت فقیهان امامیه است، حتی محور مباحث بیشتر درس های خارج نیز هست. مصباح الفقاهه، که تقریر درس های سید ابوالقاسم خویی، به اهتمام محمدعلی توحیدی است، بر محور مکاسب تألیف یافته است. مهم ترین حاشیه بر این اثر، تقریر درس خارج محمدحسین نائینی، با نام مُنیة الطالب تدوین شیخ موسی خوانساری است. حواشی و شرح و پیرامون آن بسیار است، مانند بُغیة الطالب اثر سید ابوالقاسم حسینی اشکوری؛ غایة الآمال اثر محمدحسن مامقانی؛ مفتاح المطالب اثر سید محمد تبریزی؛ نهج الطالب اثر محسن حجت کوه کمری؛ نهج الفقاهه اثر سید محسن حکیم و هدایةالطالب اثر فتاح شهیدی تبریزی. آقا رضا همدانی، آقا ضیا عراقی، سید ابوالقاسم خویی، آخوند خراسانی و بسیاری از فقیهان بزرگ امامیه بر این کتاب حاشیه دارند. سه رسالۀ مستقل از انصاری به نام های التقیة، العدالة و القضاء عن المیت ضمیمۀ این اثر است. مکاسب در زمان انصاری و با نظارت او و بعدها در شش جلد به چاپ رسیده است (قم، ۱۴۲۰).

معنی کلمه مکاسب در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این کتاب از مهمترین کتاب های فقهی شیعه در باب معاملات محسوب می شود و از زمان تألیف تاکنون ، متن درسی حوزه های علمیه شیعه قرار گرفته است، مؤلف به طور استدلالی به مباحث معاملات نظر دوخته و به ذکر و تحلیل کلمات فقهای پیشین توجه عمیقی داشته است و وجوه مختلف یک مسئله فقهی را با بیان تردیدهای ویژه خود، ترسیم می نماید.
مؤلف در این کتاب به سه مبحث مهم پرداخته است: مکاسب محرمه، بیع، خیارات و پایان کتاب به برخی رساله های متفرقه اختصاص یافته است که عناوین آن ها عبارتند از: تقیه، عدالت، قضا از میت، مواسعه و مضایقه، ارث، قاعده من ملک شیئا ملک الاقرار به، نفی ضرر ، رضاع ، مجرد عقد بر زن موجب تحریم او بر پدر و پسر عقدکننده می گردد.
کتاب المکاسب یکی از مهم ترین کتب فقهی استدلالی و از بهترین و معروف ترین تألیفات شیخ اعظم انصاری( قده) و حاصل عمر و خلاصۀ افکار این فقیه الهی می باشد. از زمان نگارش این کتاب به دلیل نحوۀ ورود به مباحث فقهی و کیفیت استدلال بی نظیرش مدار دروس در دورۀ سطح و محور بحث درس خارج فقه تجارت بوده و به همین دلیل شروح و حواشی متعددی بر آن زده شده است که مهم ترین آنها حواشی:
- آخوند خراسانی( م 1329 ق)،
- سید محمد کاظم یزدی( م 1337 ق)،
- میرزا علی ایروانی( م 1354 ق)،
- آقا رضا همدانی( م 1322 ق)،
- شیخ محمد حسین اصفهانی( م 1361 ق)،
[ویکی شیعه] مکاسب (کتاب). کتاب المکاسب یا کتاب المتاجر نام کتابی فقهی نوشته شیخ انصاری از علمای شیعه است و شروح و حواشی بسیاری بر آن نوشته اند. این کتاب از متون آموزشی حوزه علمیه در دوره سطح است.
مرتضی فرزند محمّد امین انصاری دزفولی(۱۲۱۴ق) از علمای بزرگ شیعه در قرن ۱۳ق بود که «بعد از صاحب جواهر، مرجعیت عامه یافت». . دو کتاب معروف او رسائل و مکاسب کتاب درسی طلاب شده و علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند. آثار وی، همچون آثار عالمان بزرگی مانند محقق حلی، علامه حلی و شهید اول، مورد توجه بوده و محققان بسیاری بر آنها شرح یا حاشیه نوشته اند.
این کتاب از دقیق ترین آثار شیخ انصاری در فقه است ویکی از منابع اصلی فقه استدلالی و آموزش آن در حوزه های علمیه بوده است. عالمان شیعی از همان زمان انتشار کتاب، شرح ها و تعلیقه ها و ترجمه های فراوانی نگاشته اند.

معنی کلمه مکاسب در ویکی واژه

جِ مکسب.

جملاتی از کاربرد کلمه مکاسب

پس مقام عبارت بود از راه طالب، و قدمگاه وی اندر محل اجتهاد ودرجت وی به مقدار اکتسابش اندر حضرت حق، تعالی. و حال عبارت بود از فضل خداوند تعالی و لطف وی به دل بنده بی تعلق مجاهدت وی بدان؛ از آن‌چه مقام از جملهٔ اعمال بود و حال از جملهٔ افضال، و مقام از جملهٔ مکاسب و حال از جملهٔمواهب. پس صاحب مقام به مجاهدت خود قایم بود و صاحب حال از خود فانی بود، قیام وی به حالی بود که حق تعالی اندر وی آفریند.
رضا سکون دل بود اندر تحت مجاری احکام، بر آن‌چه باشد و اندر این مذهب وی قوی است؛ از آن‌چه سکون و طمأنینت دل از مکاسب بنده نیست؛ که از مواهب خدای است جل جلاله و دلیل کند که رضا از احوال بود نه از مقام.
و در جمله بدان که رضا نهایت مقامات است و بدایت احوال، و آن محلی است که یک طرفش در کسب و اجتهاد است و یکی اندر محبت و غلیان آن، و فوق آن مقام نیست، و انقطاع مجاهدت اندر آن است. پس ابتدای آن ازمکاسب بود و انتهای آن ازمواهب. کنون احتمال کند که آن که اندر ابتدا رضای خود به خود دید، گفت مقام است و آن که اندر انتها رضای خود به حق دید، گفت حال است.
نوح گفت: وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ انّما لی منهم ظاهر امرهم و علیّ ان ادعوهم و لیس علیّ من خساسة احوالهم و دنائة مکاسبهم شی‌ء و لم اکلّف ذلک انّما کلّفت ان ادعوهم. معنی آنست که از خساست احوال و دنائت مکاسب ایشان بمن چه باز می‌گردد و مرا چه می‌باید دانست که نه دانش آن مرا تکلیف کرده‌اند، مرا تکلیف آن کرده‌اند که ایشان را دعوت کنم بتوحید و مردم که بر یکدیگر تفاضل دارند بایمان و توحید و طاعت دارند نه بآنچه شما می‌گویید. پس خواستند که نوح را بر اتباع خود بیرون آرند و اغراء کنند، گفتند: انّهم یضمرون الکفر و یظهرون لک الایمان. ایشان منافقانند، در دل بیرون از آن دارند که بزبان میگویند، بزبان ایمان می‌آرند و بدل کافر می‌شوند.
و در جمله عبارت از محبت نه محبت بود؛ از آن‌چه محبت حال است و حال هرگز قال نباشد. و اگر عالمی خواهند که محبت را جلب کنند نتوانند کرد و اگر تکلف کنند تا دفع کنند نتوانند کرد؛ که آن از مواهب است نه از مکاسب و اگر همه عالم مجتمع شوند تا محبت را جلب کنند به کسی که طالب آن بود نتوانند و اگر خواهند تا دفع کنند از کسی که اهل آن بود نتوانند کرد و عاجز شوند؛ که آن الهی است و آدمی لاهی و لاهی الهی را ادراک نتواند کرد. والسّلام.