مکا
معنی کلمه مکا در لغت نامه دهخدا

مکا

معنی کلمه مکا در لغت نامه دهخدا

مکا. [ م َ ] ( ع مص ) مکیت یده مکا کعصا؛ شوخ گرفت دست او از کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) جای روباه و خرگوش. مکو [ م َ ک ْ وْ ]. ( مهذب الاسماء ).سوراخ روباه و خرگوش و مانند آن. ج ، امکاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مکا. [ م ُ ] ( اِخ ) شهری در یمن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بندری به یمن بر کنار دریای سرخ که 6000 تن سکنه دارد. و درگذشته پایتخت یمن بود و قهوه آن شهرت دارد. ( ازلاروس ).

معنی کلمه مکا در فرهنگ فارسی

بندر و شهریست در یمن در کنار دریای سرخ ( بحر احمر ) . دارای ۶٠٠٠ تن سکنه . سابقا از شهرهای مهم یمن بشمار میرفت . قهوه آن مشهور است .
مکیت یده مکا کعصا شوخ گرفت دست او از کار .

معنی کلمه مکا در دانشنامه عمومی

مَکا نام یکی از ساتراپی های ایران در دوران امپراطوری هخامنشیان، بوده است .
نام مکا قبل از فتح توسط داریوش بزرگ، گدروزی بوده است.
اشکانیان و بعدها در عهد ساسانیان ( تحت عنوان مازون ) بوده است.
ساتراپی مکا به لحاظ موقعیت جغرافیایی با بلوچستان کنونی که هم اکنون بخشی از آن در خاک ایران و بخش دیگر در کشور پاکستان قرار دارد مطابقت می کند.
همچنین برخی معتقداند این ساتراپی احتمالا کشور های بحرین، امارات متحده عربی بعلاوه بخش های شمالی عمان کنونی را نیز در بر می گرفته است.
بسیاری از مورخان نیز ساتراپی مکا را منطبق بر ساتراپی گدروزیا دانسته اند و تمایزی بین این دو ساتراپی قائل نمی شوند و بر این باوراند که گدروزیا نامی بوده است که از سوی یونیان به ساتراپی مکا گفته می شد.
منطقه باستانی به نام دیو چر در این مکان است.
مکا (سبک). مکا ( به انگلیسی: Mecha ) سبکی علمی–تخیلی به حساب می آید که تمرکز آن بر روی روبات ها و ماشین آلاتی است که توسط انسان ها کنترل می شوند، یا به عبارتی روبات ها به جای انسان ها نقش آفرینی می کنند. این روبات ها از نظر اندازه و شکل بسیار با یکدیگر متفاوت هستند و معمولاً صحنه های این سبک با مبارزه های بزرگ و انفجارهای بسیار زیاد همراه است و شخصیت های آن می توانند شکلی انسان نما، یا شبیه به حیوانات و حالت فرشته ای داشته باشند که هدف آن ها نجات دنیا است.
معنی کلمه مکا در فرهنگ فارسی

جملاتی از کاربرد کلمه مکا

شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار
برون از دو عالم جهانی طلب بجز ملک هستی مکانی طلب