معنی کلمه مَی در لغت نامه دهخدا
اول - در آغاز اقسام فعلهای ماضی - این مزید مقدم در نظم و نثر قدیم در اول تمام یا بیشتر انواع ماضی دیده می شود، ولی امروزه معمولاً در اول ماضی مطلق می آید و از آن ماضی استمراری می سازد وبندرت در آثار شعرا و ادبا در اول ماضی نقلی نیز دیده می شود که ماضی نقلی مستمر تشکیل می دهد. اینک نمونه هر یک : 1- در اول صیغه های ماضی مطلق درمی آید و ماضی استمراری می سازد :
مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می شتافت.رودکی.نمی جست بر چاره جستن رهی
سوی آسمان کرد روی آنگهی.فردوسی.هرروز پیوسته ملطفه ای می رسید... و بر موجب آنچه خداوند می فرمود کار می ساختند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 50 ). انوشیروان نزدیک او از علوم اوائل سخن می گفت. ( فارسنامه ابن بلخی ص 86 ). باغبان روزی دید [ عصیر انگور رادر خم ] صافی و روشن شده چون یاقوت سرخ می تافت و آرامیده شده. ( نوورزنامه ).
می رفت و همه سپاه با او.سنائی.می زد به شمشیر جفا می رفت و می گفت ازقفا
سعدی بنالیدی ز ما مردان ننالند از الم.سعدی.فروغ ماه می دیدم ز بام قصراو روشن
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد.حافظ.گاه «می » در این مورد به جای یاء نقل رؤیا و تعبیر خواب به کار رفته است : موسی در آنجا به خواب رفت. و به خواب می دید ( به جای دیدی ). اژدها از آن وادی روی به گوسفندان می نهد ( به جای نهادی ). عصا اژدها می گردد ( به جای گردیدی ) و در آن وادی به جنگ مشغول می گردد ( به جای گردیدی ) و آن اژدها را هلاک می کند ( به جای کردی ) و به جای خود می آید ( به جای آمدی ). ( یادداشت مؤلف ).
یادآوری 1: امروزه فعل ماضی استمراری که با پیشوند «می » می آید اگر نون نفی بگیرد معمولاً نون را بر «می » مقدم دارند: نمی رفت. نمی آمد. نمی گفتند. ولی در قدیم گاهی «می » را بر نون مقدم می داشته اند :
کفوی نداشت حضرت صدیقه