موهم

معنی کلمه موهم در لغت نامه دهخدا

موهم. [ هَِ ] ( ع ص ) در وهم و غلط اندازنده و برنده خیال را به چیزی که قصد آن نباشد. ( ناظم الاطباء ). در وهم و غلطی اندازنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). ایهام کننده. به وهم افکننده : این لغت موهم معنی دیگری نیز هست. ( از یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه موهم در فرهنگ معین

(هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) به وهم افکننده ، به شک اندازنده .

معنی کلمه موهم در فرهنگ عمید

در وهم اندازنده.

معنی کلمه موهم در فرهنگ فارسی

( اسم ) بوهم افکننده بشک اندازنده .

جملاتی از کاربرد کلمه موهم

قوله تعالی: یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ ای اذکر یوم یجمع اللَّه الرسل، و هو یوم القیامة، فیقول اللَّه ما ذا اجابکم قومکم حین دعوتموهم الی طاعتی و توحیدی. این سؤال توبیخ است، یعنی که از پیغامبران سؤال کند تا امت را بدان توبیخ کند، چنان که جای دیگر گفت: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ انما تسئل لیوبخ قاتلوها.
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ من اعمالکم، «شَهِیداً» ان اعطیتموهم أ و لم تعطوهم. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ الآیة مقاتل گفت: این آیت در شأن سعد بن الربیع بن عمرو الانصاری فرو آمد. زن وی حبیبة بنت زید بن ابی زهیر الانصاریة نافرمانی کرد، و نشوز نمود. سعد لطمه‌ای بر وی زد. حبیبه بخشم برفت، بخانه پدر بار شد. پدرش پیش مصطفی (ص) شد، و شکایت کرد از سعد، و گفت: افرشته کریمتی فلطمها، دختر گرامی خویش را فراش وی ساختم، و او را بزد.
نقل​هائی که موهم است به دین از براهین عقل گشت یقین
شب قدری که می جستم به خواب و روز نوروزی چو آن رو دیدم و آن موهمین دیدم همان دیدم
لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ الاعراض الصفح فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ ای اترکوا کلامهم و سلامهم. إِنَّهُمْ رِجْسٌ عملهم خبیث مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ. وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ ابن عباس گفت جد بن قیس و معتب بن قشیر و اصحاب ایشان هشتاد مرد منافق، رسول خدا چون بمدینه باز آمد گفت: لا تجالسوهم و لا تکلموهم‌ اعراض از نامهای عفو است بنزدیک عرب، مگر خدای را که اعراض ازو ضد عفو است.
ثم افترقوا فقال لاصحابه کیف رأیتمونی فعلت فاذا رایتموهم فافعلوا کما فعلت فاثنوا علیه خیرا و قالوا لا تزال بخیر ما عشت. فرجع المسلمون الی رسول اللَّه و اخبروه بذلک.