معنی کلمه مولش در لغت نامه دهخدا
به کار دهر مولش گرچه بد نیست
ولی تأخیر کردن از خرد نیست.ابوشکور.همه مولش و رای چندین زدن
بدین نیشتر کام شیر آزدن
از آن بد که کردارهای کهن
همی یاد کرد آنکه داند سخن.فردوسی.چنین گفت کاموس کاین رای نیست
بدین مولش اندر مرا پای نیست.فردوسی.و رجوع به مولیدن شود.
مولش. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 5هزارگزی مرکز دهستان با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).