موشکافی

به عبث شکل موشکافی چند شعر گویی و شعر بافی چند

موشکافی نیست همچون شانه کار دست ما ما به بوی خوش از آن زلف معنبر قانعیم

موشکافی به جهان گرچه بود پیشهٔ ما به میان تو نبرده است ره اندیشهٔ ما

ندارد موشکافی حاصلی غیر از پریشانی نپوشد تا نظر از خود کسی بینا نمی‌گردد

آن سوداش پیش لب خال است یا چیز دگر موشکافی کو که سازد حل این مشکل مرا

چرا نبینم به قلب صافی چه نور هر دم جمال کافی کنون که دارد به موشکافی دو چشم بینا نجیب و عارف

پیری آن غواص بحر حکمت و گنج و هنر شمه‌ای از موشکافی‌های پنهان فاش کرد

موشکافی‌ها حواسم را پریشان کرده است از تغافل پرده‌ای بر چشم بینا می‌کشم

می‌کند هردم به اوج موشکافی آشیان صید معنی طغرلم از چنگ شاهین آورد

داغ دارد شانه را در موشکافی دفتم در به دست آوردن زلف دو تا بی طالعم