معنی کلمه موسیقی در لغت نامه دهخدا
گهی اقسام موسیقی که هرکس
پدید آورد بر الحان پیکر.ناصرخسرو.ز موسیقی آورد سازی برون
که آن را نشد کس جز او رهنمون.نظامی.سعدیا تا کی سخن در علم موسیقی رود
گوش جان باید که معلومش کنی اسرار دل.سعدی.مطربی می گفت با خسرو که ای گنج سخن
علم موسیقی ز علم شعر نیکوتربود.امیرخسرو دهلوی.و رجوع به ماده آهنگ و لحن و نیز ایران باستان ج 1 ص 103 و کشف الظنون و مرآةالخیال و یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 162 و حکمت اشراق ص 204 شود.
- الحان موسیقی سرای ؛ آهنگ موسیقی سراینده. سراینده آهنگهای موسیقی. نوازنده سازهای موسیقی. ( از یادداشت مؤلف ) :
داودصوت ، انده زدای ، الحان موسیقی سرای
ادریس دم صنعت نمای اعجاز پیدا داشته.خاقانی.
موسیقی. ( اِخ ) جمال الدین محمودبن عبدالاربلی ادیب معاصر ابن خلکان و در هنر موسیقی و جز آن سخت استاد بوده است. ( از ابن خلکان ج 1 ص 148 ).