( موسة ) موسة. [ س َ / م َ س َ ] ( ع اِ ) زنبور. ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ). زنبور را گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). به معنی زنبور باشد و آن پرنده ای است گزنده. ( برهان ). موسه. [ س ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) ( اصطلاح گیاه شناسی ) خزه. ( از لغات فرهنگستان ایران ). رجوع به خزه شود. موسه. [ ] ( اِخ ) ناحیتی است [ از هندوستان ] به چین و طوسول پیوسته و ایشان را حصارها و بناهای استوار است و مشک بسیار خیزد. ( حدود العالم ص 65 ).
معنی کلمه موسه در فرهنگ معین
(س ) (اِ. ) زنبور.
معنی کلمه موسه در فرهنگ عمید
زنبور.
معنی کلمه موسه در ویکی واژه
زنبور.
جملاتی از کاربرد کلمه موسه
در عصر پادشاهی روم، یک «رکس ساکروم» (پادشاه مناسک مقدس) بر مراسم سلطنتی و دولتی همراه با شاه یا در غیاب او نظارت میکرد و جشنهای عمومی را اعلام میکرد. او اقتدار مدنی کمی داشت یا اصلاً نداشت. با الغای سلطنت، قدرت و نفوذ «پونتیفکس ماکسیموسهای» جمهوریخواه (پاپها) افزایش یافت. در اواخر دوره جمهوریخواهان، فلامنها توسط کالج پونتیفکس (کالج پاپها) نظارت میشدند. «رکس ساکروم» به کاهنی نسبتاً کماهمیت با عنوانی کاملاً نمادین تبدیل شده بود. وظایف مذهبی او همچنان شامل اعلام اعیاد و جشنها بود، اما مهمترین نقش کاهنی او، نظارت بر باکرههای وستال و آداب و رسوم آنها بود که بعداً این نقش نیز به دست «پونتیفکس ماکسیموس» که از نظر سیاسی قدرتمندتر و تأثیرگذارتر بود، افتاد.
محمّدعلی سپانلو این شعر را تحتِ تأثیرِ «شبِ ماهِ مه» آلفرد دو موسه میدانست.
رموسه، یکی از محلههای واقعشده در شرق حلب است.
وندران هم زنگ و هم ناقوسها در خروش آورده بر ناموسها
نام و نشان ابورنی از نامه ای که در قصر ابریم پیدا شده، معلوم است. این نامه به زبان یونانی ضعیفی نوشته شده بود که توسط پادشاه بلیمیها، فونن، و پسرش، بریتک فیلارخ، خطاب به آبورنی ناکاسه و پسرانش و موسهها نوشته شد. این جواب یک نامه گمشده است.