معنی کلمه مورد در لغت نامه دهخدا
گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب
یاسمین سپید و مورد بزیب.رودکی.آستین بگرفتمش گفتم به مهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی مورد و انجیر و کلوخ .رودکی.مورد به جای سوسن آمد باز
می به جای ارغوان آمد.رودکی.چون موردبود سبز گهی موی من همه
دردا که برنشست بر آن موی سبز بشم.فرالاوی.تا مورد سبز باشد چون زمرد
تا لاله سرخ باشد چون مرجان.فرخی.همچو زلف نیکوان مورد گیسو تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.فرخی.سرو بالادار در پهلوی مورد
چون درازی در کنار کوتهی.منوچهری.نرگس همی در باغ در چون صورتی درسیم و زر
وان شاخه های مورد تر چون گیسوی پرغالیه.منوچهری.از دم طاوس نر ماهی سر بر زده ست
دستگلی موردتر گویی بر پر زده ست.منوچهری.لاله را با می عوض کن سیب را با نسترن
سرو را با گل بدل کن مورد را با ضیمران.مختاری.و رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 268 و ج 2 ص 35 و 131 و گیاه شناسی گل گلاب ص 232 و یشتها ج 1 ص 45 و 160 و 162 شود.