موذن

معنی کلمه موذن در لغت نامه دهخدا

مؤذن. [ م ُءْ ذِ ] ( ع ص ) آگاهی دهنده. نعت فاعلی از ایذان. ( غیاث ) ( آنندراج ). اعلام کننده. || اذان گوینده. بانگ نماز گوینده. ( غیاث ). مؤذّن. اذان گوی. اذان گو. ( یادداشت مؤلف ). آن که بانگ نماز دهد. ( آنندراج ) :
بوستان چون مسجد و شاخ درختان در رکوع
فاخته چون مؤذن و آواز او بانگ نماز.منوچهری.یا ابوبکر تویی چون قصب شکر ریز
وین یکی مؤذن خام آمده ای از خرغون.منجیک.ده جای به زر عمامه مطرب
صدجای دریده موزه مؤذن.ناصرخسرو.قبله خلق است ز بهر نماز
زو به هر اقلیم یکی مؤذن است.ناصرخسرو.خاموش تو که گوش خرد کر کرد
بر زیر و بم حنجره مؤذنش.ناصرخسرو ( دیوان چ دانشگاه ص 441 ).ها بلبله مؤذن شد و انگشت به گوش آمد
حلقش ز صلا گفتن افکار نمود اینک.خاقانی.آن مؤذن زردشتی گر سیر شد از قامت
وز حی علی کردن بیمار نمود اینک.خاقانی.به زلف مقری مصر و به مؤذن بسطام
به سر مناره مؤذن به لب تنور قطاب.خاقانی.برآورد مؤذن به اول قنوت
که سبحان حی الذی لایموت.نظامی ( آنندراج ).نعره مؤذن که حی علی الفلاح
آن فلاح آن زاری است و اقتراح.مولوی.شبها که کنم ناله بر یاد قدش از من
قامت شنود مؤذن چون پاس پسین خیزد.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).- مؤذن می خوارگان ؛ کنایه است از خروس. ( یادداشت مؤلف ):
آمد بانگ خروس مؤذن می خوارگان
صبح نخستین نمود روی به نظارگان.منوچهری.
مؤذن. [ م ُءْ ذَ ] ( ع ص ) در شعر ذیل از منوچهری ظاهراً تلفظی از مُؤْذِن است به ضرورت شعری :
نعایم پیش او چون چار خاطب
به پیش چار خاطب چار مؤذن.منوچهری.
مؤذن. [ م ُ ءَذْ ذِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تأذین. بسیار اعلام کننده. ( ناظم الاطباء ) : فأذن مؤذن بینهم ان لعنةاﷲ علی الظالمین. ( قرآن 44/7 ). فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسارقون. ( قرآن 70/12 ). || اذان گوینده. ( منتهی الارب ). آن که اذان می گوید و اعلام میکند که وقت نماز رسیده است. ( ناظم الاطباء ). بانگ نماز گوینده. ( غیاث ). آن که بانگ نماز دهد. ( آنندراج ). کسی که اذان می گوید و اعلام میکند دخول وقت نماز را. ( ناظم الاطباء ). آن که اذان گوید فراخواندن مردم را برای اقامه نماز. آن که بانگ نماز گوید. اذان خوان. اذان گوی. گلدسته گوی. مناره گوی. اذان گوینده. داعی الفلاح. ( یادداشت مؤلف ). اذان گو را گویند. ( از الانساب سمعانی ) : حاجب بزرگ علی را مؤذن معتمد عبدوس به قلعه کرک برد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 881 ).

معنی کلمه موذن در فرهنگ فارسی

اذان گوینده، کسی که اذان میگوید
( اسم ) آنکه اذان گوید بانگ نماز گوینده جمع : موذنین : ناگاه موذن بانگ نماز می کرد .
خراسانی از گویندگان قرن یازدهم هجری و اسمش شیخ محمد علی بود .

معنی کلمه موذن در دانشنامه آزاد فارسی

مُؤَذِّن
کسی که با خواندن اذان مردم را به نماز دعوت کند. اذان ذکر عبادی اسلامی و از مقدّمات و مستحبّات مؤکّد پیش از نماز است. سفارش شده که اذان توسط مؤذّن با صوت جلی و خوش خوانده شود. در صدر اسلام، مؤذّن بر بام مسجد می رفت، اما پس از آن که در مساجد مناره یا گلدسته به وجود آمد، مؤذّن از آن جا اذان می گفت. نیایش پروردگار با نغمه ها و سرودهای مذهبی در ایران باستان از گذشته های دور رواج داشته و پس از ظهور دین زردشت به اوج خود رسیده بود. با ظهور اسلام و آوردن آن به ایران این سنّت دیرین به شکلی دیگر رواج یافت؛ یعنی موسیقی به ویژه موسیقی سازی تا حدی کنار رفت و موسیقی آوازی به طور محسوس سر برآورد. نخستین مؤذن صدر اسلام بلال حبشی بود. زان پس نیز این سنت دیرین ترک نشد و مناجات و راز و نیاز و نیایش پروردگار بر فراز گلدسته های مساجد توسط شب زنده دارانِ خوش آواز همچنان متداول و معمول بود. در عهد صفویه مناجات خوانی و اذان گویی رواج بسیار گرفت و در دورۀ قاجاریه، به ویژه در شب های ماه مبارک رمضان، بر فراز گلدسته های مساجد و بام منازل مناجات و اذان خوانده می شد. پادشاهان و امرای مسلمان ایرانی در دستگاه خود کسانی را با پرداخت مقرری برای گفتن اذان و مناجات در اختیار داشتند. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بر فراز شمس العماره، خوانندگان معروف خوش آواز مناجات و اذان می خواندند. اذان در شبانه روز چندبار گفته می شد و مساجد بزرگ اذان گوهای خوش آواز داشتند که مناجات شب های ماه مبارک رمضان نیز برعهدۀ آنان بود و اغلب این خوانندگان خود از استادان موسیقی بودند. از مؤذن های معروف می توان سید حسین عندلیب اصفهانی، قربان خان قزوینی، علی خان نایب السلطنه، حاجی مؤذن تفرشی، سید حبیب الله چاله حصاری، جناب دماوندی، اقبال السلطان آذر، تاج اصفهانی، شیخ عبدالکریم اردبیلی، رحیم مؤذن زاده اردبیلی و دیگران را نام برد. مسلمانان معتقدند که مؤذّن باید شخصی باشد که عربی فصیح بداند، وقت شناس و دارای صدایی رسا و خوش باشد. در گذشته، معمولاً مؤذن ها را از میان نابینایان انتخاب می کردند زیرا ممکن بود گلدسته ها به حریم خصوصی خانه های مردم اشراف داشته باشد. امروزه برخی از علمای اهل سنت و شیعه اصرار دارند که اذان توسط انسان خوانده شود و پخش نوار ضبط شده را کافی نمی دانند، اگرچه آن ها تقویت الکتریکی صدای مؤذّن را بدون اشکال می دانند.

معنی کلمه موذن در ویکی واژه

گوینده اذان، آنکه پیش از نماز با صدای بلند مردم را دعوت به نماز می‌نماید.

جملاتی از کاربرد کلمه موذن

چه گویم ز قدرش که چون است و چند که گوید موذن به بانگ بلند
زلف تو صد موذن تسبیح گوی را کاکل کشان به حلقه زنار می برد
از بیم صدای خود، موذن انگشت به روی گوش دارد
رفت آنکه مر آن موذن موذی به مناجات چون‌گاوکشد نعره‌گهی زیر وگهی بم
نه مطرب را شناسم از موذن نه دستان را شناسم از تحیات
از روزه بتر موذن گلدستهٔ جامع کو خویش به بلبل مثل از حسن صدا کرد
رو تو و قامت موذن که مرا زین مستی تا قیامت سر آن نیست که هشیار شوم
در کنار تمامی موذنینی که یا خواننده بودند یا از ابتدا مؤذن، رحیم مؤذن زاده اردبیلی در ۳۰ سالگی یعنی در سال ۱۳۳۴ اذان معروفش را گفت. این اذان در حال حاضر جاودانه‌ترین اذان در ایران است که در گوشه «روح الارواح» و در بیات ترک خواند. ماندگاری این اذان بواسطه فضای دستگاه بیات ترک با صدای مؤذن زاده‌است که باعث شده اذان او به عنوان اولین رویداد از چهار رویداد منحصربه‌فرد در موسیقی آئینی -مذهبی ایران ثبت شود.
گر رخ ترک پری چهره موذن بیند نیمه شب بانگ برآرد که مگر صبحدم است
چو محراب درش را سرو دیده موذن‌وار قامت برکشیده
بدل شد دگرباره مسجد به مجلس موذن به قوال و مصحف به ساغر