معنی کلمه موجر در لغت نامه دهخدا
مؤجر. [ م ُ ءَج ْ ج ِ ] ( ع ص ) آجرپز و آجرساز. ( ناظم الاطباء ).
موجر. [ ج ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از وجر. ( از منتهی الارب ، ماده وج ر ). آن که مجبور می کند کسی را بر شنیدن چیزی که مکروه دارد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به وجر شود. || آنکه دارو در دهان کسی می ریزد. ( از منتهی الارب ). || آن که نیزه بر دهان و یا سینه کسی فرومی کند. ( ناظم الاطباء ). نیزه زننده در دهان و جز آن. ( آنندراج ).
موجر. [ ج ِ ] ( ع ص ) مؤجر. صورت فارسی مؤجر. اجاره دهنده و کرایه دهنده. ( از ناظم الاطباء ). مالک. اجاره دهنده خانه یا باغ یا دکان و یا ملک و یا چیز دیگری را. مقابل مستأجر. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به اجاره و مستأجر شود. || ( اصطلاح فقهی ) شخصی که به موجب عقد اجاره منفعت عینی را به شخص دیگری تملیک می کند. || مزدگیر. ( یادداشت مؤلف ).