موتاب

معنی کلمه موتاب در لغت نامه دهخدا

موتاب. ( نف مرکب ) مرکب از مو + تاب ( مخفف تابنده ). موتابنده. موی تابنده. که موی سر خویش یا دیگری را بتابد. گیسوتاب. ( از یادداشت مؤلف ). || که تافتن موی بز پیشه دارد رسن یا رشته را. که موی بهم تابد و از آن رشته ٔموئین پدید آرد. آنکه ریسمان مویی می تابد. ( ناظم الاطباء ). صنفی همانند زه تاب که موی بز به هم تاب دهد و رشته مویین سازد بافتن جامه های درشت خاصه جوال را یا ریسمان مویین سازد. رسنگر. و رجوع به موباف شود.

معنی کلمه موتاب در فرهنگ معین

(ص فا. ) کسی که ریسمان می تابد.

معنی کلمه موتاب در فرهنگ عمید

شالنگی، کسی که ریسمان مویی می تابد.

معنی کلمه موتاب در فرهنگ فارسی

شالنگی، کسی که ریسمان مویی می تابد
موتابنده .
( صفت ) کسی که ریسمان مویین تابد.

معنی کلمه موتاب در ویکی واژه

کسی که ریسمان می‌تابد.

جملاتی از کاربرد کلمه موتاب

آب انبار حاج آقا محمد مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان میبد، بخش مرکزی، دهستان بفروئیه، تقاطع کوچه شهید موتاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۷۴۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آب‌انبار حاج ابوالحسن مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان میبد، بخش مرکزی، دهستان بفروئیه، روستای بفروئیه، بالاتر از مسجد جامع، کوچه شهید موتاب واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۸۸۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.