موبدان
جملاتی از کاربرد کلمه موبدان
چو بشنید گفتار آن بخردان پسندیده و پاکدل موبدان
چنین گفت با موبدان شهریار که انطاکیه است این اگر نوبهار
برفتند با نامهها موبدان سواران بینادل و بخردان
رد وموبدان نماینده راه برفتند یک سر به نزدیک شاه
سخن را نقش بر آیین او بست به رسم موبدان کاوین او بست
گزارشگر کارگاه سخن چنین گوید از موبدان کهن
همه موبدان را ز لشکر بخواند به خوبی چه مایه سخنها براند
همه موبدان را به کرسی نشاند پس آن خسرو تیغزن را بخواند
در زمان سکونت زرتشتیان قسمتی از این سرزمین به موبدان و آتشکدهها جهت عبادت اختصاص داده شدهاست. بنا به تفسیر (دهگان) لفظ آشتیان به معنی معبد و نیایشگاه است. کلمه آشتیان از دو جزء یشت به معنی پرستش، قربانی، دعا و سرود مذهبی و «یان» که معرف مکان و جایگاه تشکیل شدهاست. وجود آتشکدههای متعدد در این منطقه که مهمترین آنها آتشکده وره بودهاست نشانگر آنست که این شهر در گذشته پرستشگاه و جایگاه قربانی بودهاست.
ببستند لب موبدان و ردان سخن بسته شد بر لب بخردان
مُغ یا مُگ (جمع آن مُغان و موگان) به معنی دانا، عالم، بزرگ، تنها لقب ثبتشده از روحانیان غرب ایران در دورهٔ ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی است. در دورهٔ اشکانی و ساسانی مغ برای موبدان زرتشتی و میترایی و بعضی دیگر ادیان دوران ساسانی و هخامنشی بهکار میرفت. اولین کاربرد مغ در سنگنبشته بیستون و مربوط به گئومات مغ است.
این بنا از آتشکدههای مهم ایران بوده و موبدان آن نیز جایگاه ویژهای را دارا بودند. به گونهای که در تاریخ آمده فردوسی جهت نگارش شاهنامه و تحقیقات خود نزد موبد این آتشکده آمدهاست.[نیازمند منبع]
برفتند ز ایران همه بخردان جهاندیده و نامور موبدان