مواطن

معنی کلمه مواطن در لغت نامه دهخدا

مواطن. [ م َ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ موطن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ موطن : مواطن مکه ؛ مواقف آن. مواطن حرب ؛ مشاهد آن. ( یادداشت مؤلف ) : لقد نصرکم اﷲ فی مواطن کثیرة. ( قرآن 25/9 ). رجوع به موطن شود.

معنی کلمه مواطن در فرهنگ معین

(مَ طِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ موطن .

معنی کلمه مواطن در فرهنگ عمید

= موطن

معنی کلمه مواطن در فرهنگ فارسی

جمع موطن
( اسم ) جمع موطن وطنها میهن ها.

معنی کلمه مواطن در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَوَاطِنَ: موطنها - عرصه ها (کلمه مواطن جمع موطن و بمعنای جائی است که انسان در آن سکونت نموده ، و آن را وطن خودش قرار میدهد . )
معنی  کَثِیرَةٌ و کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد .
ریشه کلمه: 
وطن (۱ بار)
«مَواطِن» جمع «مَوْطِن» به معنای محلی است که انسان برای اقامت دائمی یا موقت انتخاب می کند. ولی یکی از معانی آن میدان های جنگ می باشد به تناسب این که جنگجویان مدتی کوتاه یا طولانی در آن اقامت می کنند.
(بروزن فلس) اقامت. چنانکه در قاموس و اقرب هست «وَطَنَ بِالْمَکانِ وَطْناً: أَقامَ» وطن (به فتح و - ط) محل اقامت انسان و مقر انسان، و هر مکانیکه انسان برای کاری در آن مانده است جمع آن مواطن می‏باشد . مراد از مواطن مشاهد و مواقف جنگهاست. خداوند شما را در بسیاری از مواضع مخصوصا در روز حنین (جنگ معروف حنین) یاری کرد. در سفینة البحار «وطن» می‏نویسد: حر عاملی رحمه الله در مقدمه کتاب امل الآمل نوشته: خواستیم اول حالات علماء جبل عامل را بنویسیم زیرا روایت شده: «حب الوطن من الایمان» این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید ذکر شده است.

معنی کلمه مواطن در ویکی واژه

جِ موطن.

جملاتی از کاربرد کلمه مواطن

ما احسن الصدق فی مواطنه والصدق فی کل موطن حسن
نبود آدم سلوکش گر بباطن کجا دانست اسماء را مواطن
ب آنی سالک اندر سیر باطن کند ایجاد را سیر مواطن
هر آنکس را بظاهر یا بباطن ز حق شد حتم ذلت در مواطن
قیل لابی العالیة: قال اللَّه لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ ثمّ قال إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ کیف هذا؟ قال: قوله لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ لاهل الشرک، و قوله عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ لاهل الملّة فی الدّماء و المظالم الّتی بینهم. و قال ابن عباس: فی القیامة مواطن فهم یختصمون فی بعضها و یسکنون فی بعضها.
این حزب هفته‌نامه‌ای به نام شهروندان (به عربی: مواطنون) منتشر می‌کند.
وقت خروش خروس و بانک مؤذن چون صف سیاره شد درون مواطن
و یوم یموت، فیری قوما لم یکن عاینهم و احکاما لیس له عهد، و یوم یبعث، فیری نفسه فی هول عظیم. فخص اللَّه یحیی بن زکریا بالکرامة و السّلام و السّلامة فی المواطن
هیچ کس از بیم وی خورش نتواند بل نتواند برون شدن ز مواطن
نه اسم ظاهر آید سوی باطن بخود در خود کند سیر مواطن
که آن پنج است گردانی مواطن میان ظاهر هستی و باطن