موازی. [ م ُ ] ( ع ص ) برابر و مساوی. همسنگ. هم پهلو. هم پایه. هم رتبه : ذات شریف او در شرف موازی سماک و در رفعت مساوی افلاک. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 396 ). آن لشکر کوههای چند که مساوی سماء و موازی جوزاء بود در مسافت آن دیار قطع کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 338 ). با سماک گردون مساوی و با سماکین موازی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 285 ). || و این را در نوشته ها از برای درستی و راستی اعداد استعمال می کنند مانند مبلغ که در درستی وجوه و مقدار که در درستی اوزان استعمال می شود، مثلاً گویند موازی ده عددو مبلغ ده تومان و مقدار ده خروار. ( ناظم الاطباء ). مقدار موازی یک خروار، یعنی هم وزن یک خروار. ( یادداشت مؤلف ) : موازی شصت و هشت نفر ملازم دیوان... در وجه سایر اطبا از همه ساله و تنخواه براتی مقرر بوده. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 20 ). مستأجر ازکل اجاره دیوانی موازی یک هزار عدد اشرفی و یک صد «دستجه کله »... انفاذ خزانه عامره و سیصد و پنجاه تومان دیگر را به مواجب معیر و... می داده اند. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 24 ). || مقابل. محاذی.( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). روباروی. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ) : نبینی خوب را زشتی مقابل نبینی عز را خواری موازی.ناصرخسرو. || ( اصطلاح هندسی ) در اصطلاح هندسه دو خط یا دوسطح را گویند که به فاصله برابر در کنار هم قرار گیرند به طوری که هرقدر آنها را از دو سوامتداد دهیم نه به همدیگر برسند و نه از همدیگر دورشوند. متوازی : تا در عمل هندسه نگردد خطی که بود منحنی موازی.مسعودسعد. موازی. [ م ُ ] ( اِخ ) ناحیه ای است در سرزمین گیلان که شهر رشت در آن واقع شده. حد شمالی آن دریای خزر و مرداب و حد غربی فومن و جنوبی شفت و سنگر و شرقی سفیدرود و لشت نشا. عرض آن از مشرق به مغرب 38 هزار گز و طول آن از شمال به جنوب 50 هزار گز است. نواحی آن در شمال خمام و خشکه بیجار و در جنوب کوچصفهان و رشت است. ( از جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 265 و 270 و 273 و 275 ).
معنی کلمه موازی در فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ص . ) برابر، روبرو. ۲ - دو خطی که فاصلة بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند.
معنی کلمه موازی در فرهنگ عمید
۱. روبه رو. ۲. برابر.
معنی کلمه موازی در فرهنگ فارسی
روبرو، برابر ۱ - ( اسم صفت ) مقابل برابر ۲ - دو خط یا دو سطح که تمام نقاط برابر آنها نسبت بیکدیگر بیک فاصله باشند و هر قدر آنها را امتداد دهیم بهم نرسند . ناحیه ایست در سرزمین گیلان که شهر رشت در آن واقع شده .
معنی کلمه موازی در فرهنگستان زبان و ادب
{parallel} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] ویژگی دو یا چند نرم افزار یا سخت افزار که هم زمان کار می کنند
معنی کلمه موازی در ویکی واژه
parallelo برابر، روبرو. دو خطی که فاصلة بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند.
جملاتی از کاربرد کلمه موازی
دیگر آنک نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت میپوشاند الجرم ظالم خواندش عادل کسی است که نور ایمان را بظلمت ظلم معصیت نپوشاند که «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن». دیگر آنک ظالم نفس خویش آمد که گناه بیش از طاعت میکند و چون در قیامت کفه معصیت او بر کفه طاعت بچربد استحقاق دوزخ یابد چنانک فرمود «و اما من خفت موازینه فامه هاویه».
بدان که خدای تعالی می گوید، «در قیامت ترازوها راست بنهیم و بر هیچ کس ظلم نکنیم و هرکه مثقال یک حبه خیر کرده است یا شر بیاوریم و در ترازو نهیم و حساب خلایق را ما کفایتیم « و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا». پس چون این وعده بداد خلق را بفرمود تا در این جهان به حساب خویش نظر کنند و گفت، «و لتنظر ما قدمت لغد» و در خبر است که عاقل آن است که وی را چهار ساعت بود ساعتی در حساب خویش کند و ساعتی با حق تعالی مناجات کند و ساعتی در تدبیر معاش خویش کند و ساعتی بر آنچه وی را از دنیا مباح کرده اند بیاساید.
فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ جمع میزان. قال الحسن هو میزان له کفّتان جعل اللَّه رجحان احدی کفّتیه علامة سعادة صاحبه. و قیل: ینصب لکلّ انسان میزان. و قیل: الموازین جمع الموزن و المعنی من رجحت حسناته علی سیّآته.
قوله: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ» هذا الوضع یراد به النصب. یقال وضع صاحب الدیوان المیزان، اذا اخذ فی اخذ الخراج و المراد بالموازین المیزان کقوله: «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ» و المراد به النّبی (ص) وحده، و العرب تذکر الجمع و ترید به الواحد، کما قال الاعشی:
نبینی خوب را زشتی مقابل؟ نبینی عز را خواری موازی؟
وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ پیران طریقت و ارباب معرفت گفتند: موازین مختلف است: نفس و روح را میزانی است و قلب و عقل را میزانی، و معرفت و سر را میزانی.
برخی ویژگیهای ژئودزیکها با ویژگیهای خطوط مستقیم متفاوت است. برای مثال، خطوط موازیِ روی یک صفحه هیچگاه به هم نمیرسند، اما برای ژئودزیکهای روی سطح زمین چنین نیست؛ مثلاً خطوط طول جغرافیایی در استوا موازیاند، اما در قطبها به هم میرسند.
«فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ» فی الکلام اختصار، یعنی موازین عمله الصالح، و انّما خرج الموازین جمعا لانّ من ارید به الجماعة و لهذا قال تعالی: «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
میزان قسط و عدل توئی یزدان سنجد بدین دو کفه موازین را