معنی کلمه مواد در لغت نامه دهخدا
- مواد اربعه ؛ چهار ارکان. عناصر اربعه. چهار آخشیج. استقصات. ( یادداشت مؤلف ).
- مواد اولیه ؛ مواد اولی. ماده های اصلی هرچیز مانند انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. ( از یادداشت مؤلف ).
- مواد ثلاث یا ثلاثه ؛ ( اصطلاح فلسفی ) مواد وجوب و امکان و امتناع است. ( فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی ).
- مواد خام ؛ ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام به دست آید، مانند شیر و پشم و گندم و جو. ( از یادداشت مؤلف ).
- مواد صلح ؛ شروط و قیود صلح و بندهای آن. ( ناظم الاطباء ).
- مواد عقود. رجوع به عقود شود.