مواجه. [ م ُ ج ِه ْ ] ( ع ص ) روباروی و مقابل. ( ناظم الاطباء ). روبرو. برابر. رو درروی. محاذی. مقابل. روی به روی. ( یادداشت مؤلف ). - مواجه شدن ؛ روبرو شدن. مقابل شدن. رو در رو قرار گرفتن. مقابل آمدن. - || برخورد کردن.مقابل گردیدن : کار تحقیق با مشکلاتی مواجه شد. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مواجه شود. || پیش. برابر. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه مواجه در فرهنگ معین
(مُ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) رویاروی ، مقابل .
معنی کلمه مواجه در فرهنگ عمید
روبه رو.
معنی کلمه مواجه در فرهنگ فارسی
روبرو، روباروی ۱ - ( اسم ) روبرو شونده . ۲ - ( صفت ) روبرو مقابل .
جملاتی از کاربرد کلمه مواجه
ملک گفت: مزد از بزه و نیک از بد نمیشناسی، ای بلار! گفت: چهار کس بدین معانی محیط نگردند: آنکه به دردی دایم و علتی هایل مبتلا باشد و به اندیشهای دیگر نپردازد، و بنده خائن گناهکار که در مواجهه مخدوم کامگار افتد؛ و آنکه با دشمن شجاع در کارزار آید و ذهن او از تمامی کار منقطع شود؛ و ستمگاری بیباک که در دست ظالمی از خود قویتر درماند و در انتظار بلاهای بزرگ بنشیند.
تا تو وجیه دین لقبی اهل دین بتو هستند در مواجهه قبله کبار
درست ناید از آن مدعی حقیقت عشق که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد
وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ ای: جمعنا علیهم کُلَّ شَیْءٍ قُبُلًا یکسر قاف بر قراءت مدنی و شامی یعنی معاینة و مواجهة، برابر، رویاروی، و منه حین سأله ابو ذر أ کان آدم نبیا؟ فقال: «نعم کان نبیا کلّمه اللَّه عز و جل».
«قبلا» ای عیانا و مواجهة. باقی بضمّتین خوانند. «قبلا» یعنی قبیل قبیل جوک جوک. قبل جمع قبیل است، و قبائل جمع قبیله. عرب ایشان را که از یک نژاد باشند قبیله گویند.
اگر مواجهه آید عدوت نشناسی که هیچ وقت ندیدی ازو مگر که قفا
زیرا که هست حشمت او، بیش از آنکه تو با وی سخن مواجهه گویی و آشکار
ملک گفت: مزد از بزه و نیک از بد نمیشناسی، ای بلار! گفت: چهارکس بدین معانی محیط نگردند: آنکه به دردی دایم و علتی هایل مبتلا باشد و به اندیشهای دیگر نپردازد، و بندهٔ خائنِ گناهکار که در مواجههٔ مخدوم کامگار افتد؛ و آنکه با دشمن شجاع در کارزار آید و ذهن او از تمامی کار منقطع شود؛ و ستمگاری بیباک که در دست ظالمی از خود قویتر درمانَد و در انتظار بلاهای بزرگ بنشیند.