معنی کلمه مهوس در لغت نامه دهخدا
ای دیده عالم به جمال تو منور
این روح ملایک به لقای تو مهوس.ناصرخسرو.این چو طوطی بود مهوس و آن
چون خروسی که طبعش احسان است.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 847 ). || پریشان. آشفته :
صورتش بست کز رسیدن او
خاطر من مهوس است ، برفت.خاقانی.