مهموم
معنی کلمه مهموم در فرهنگ معین
معنی کلمه مهموم در فرهنگ عمید
معنی کلمه مهموم در فرهنگ فارسی
( اسم و صفت ) گرفته اندوهگین مغموم غمزده .
جملاتی از کاربرد کلمه مهموم
مراض نحن لیس لنا طبیب و مهمومون لیس لنا حبیب
در چنان حالتی ز نان محروم بیزوار و برهنه و مهموم
کافی هم خاطر مهموم شافی درد بیدواست علی
زیتون(؟) حکیم مردی را دید که بر ساحل دریائی سخت مهموم و محزون بود و بر دنیا تأسف همی خورد. وی را گفت: ای جوان، اگر در اوج بی نیازی به دریائی بودی و کشتی ات بشکسته بود و نزدیک بود که هلاک شوی، آیا آرزومند نبودی که هر چه داری از دست رود و نجا یابی؟ گفت: بلی.
تو خوانده نامه ی هر روزه ی من و، غافل زمن ؛ که روز و شبم بیتو هایم و مهموم