مهموز

معنی کلمه مهموز در لغت نامه دهخدا

مهموز. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از همزه. || همزه دار. باهمزه. صاحب همزه. نزد صرفیان لفظی است که یکی از حروف اصلی آن همزة باشد. ( کشاف ). که در یکی از حروف اصلیش همزه باشداعم از اینکه به حال خود مانده باشد و یا محذوف باشد. ( از تعریفات ). کلمه های مهموز سه گونه اند: مهموزالفاء، که فاءالفعل آن همزه باشد، مهموزالاول ( أخذ ). مهموزالعین ، که عین الفعل آن همزه باشد، مهموزالثانی ( سأل ). مهموز اللام ، که لام الفعل آن همزه باشد، مهموزالثالث. ( قرء ). || عیب کرده شده. ( غیاث ).
مهموز. [ م ِ ] ( ع اِ ) مهماز. مهمیز. صیصة. سیخک ( در پای خروس ). شوکةالدیک. مهمیز.

معنی کلمه مهموز در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) کلمه ای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد.

معنی کلمه مهموز در فرهنگ عمید

کلمه ای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد، همزه دار.

معنی کلمه مهموز در فرهنگ فارسی

همزه دار، کلمهای که یکی ازحروف اصلی آن همزه باشد
( اسم و صفت ) کلمه ای که در حروف اصلی همزه باشد همزه دار .
مهماز مهمیز صیصه سیخک

معنی کلمه مهموز در ویکی واژه

کلمه‌ای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه مهموز

بر دشمن ناقصت مضاعف بادا اندوه تو بر دلم ز مکر مهموز
نهان شد ظلم و ظلمت‌ها ز خورشید نهان گردد الف چون گشت مهموز
گه در گنهم رانی گه سوی پشیمانی کژ کن سر و دنبم را من همزه مهموزم
ها أَنْتُمْ قرّاء مدینة بی‌همزه و بی‌مدّ خوانند، و قرّاء مکه مهموز و مقصور خوانند بر وزن معنتم. و اهل کوفه بمدّ و همزه، و باقی بمد بی‌همزه. و اصل کلمه انتم است و ها تنبیه. و همچنین هؤلاء اصل کلمه اولاء است، و ها تنبیه، ای التّنبیه عما یضلّ عنه الانسان او یغفل. و نهاد این کلمه تقریب راست. چنان که کسی ترا گوید «این انت» تو او را جواب دهی «ها انا ذا» یعنی «انا قریب منک».