مهمان‌سرا

معنی کلمه مهمان‌سرا در لغت نامه دهخدا

مهمان سرا. [ م ِ س َ ] ( اِ مرکب ) مهمانخانه. سرای خاص مهمانان. میهمان سرا. میهمان سرای. ثوی :
دیده ام خلوت سرای دوست در مهمان سراش
تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده ام.خاقانی.ز درویش خالی نبودی درش
مسافر به مهمانسرا اندرش.سعدی ( بوستان ). || فندق. هتل. مهمانخانه. فنتق. || رباط. جایی که پیوسته به فقیران و مسکینان طعام دادندی مانند مزارات و خانقاهها و لنگرها :
اهل مهمان سرای عالم را
لطف عام تو میزبان باشد.وحشی.|| کنایه از دنیا و روزگار است. ( آنندراج ).

معنی کلمه مهمان‌سرا در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] دنیا.
۲. [قدیمی] = مهمان خانه

معنی کلمه مهمان‌سرا در فرهنگستان زبان و ادب

{inn} [گردشگری و جهانگردی] نوعی واحد پذیرایی، عمدتاً در حومۀ شهر، که غذا و نوشیدنی عرضه می کند و ظرفیت محدودی نیز برای اقامت دارد

معنی کلمه مهمان‌سرا در ویکی واژه

نوعی واحد پذیرایی، عمدتاً در حومۀ شهر، که غذا و نوشیدنی عرضه می‏کند و ظرفیت محدودی نیز برای اقامت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه مهمان‌سرا

دوان شد به مهمان‌سرای امیر غلامان سلطان زدندش به تیر
نگویمش که به مهمان‌سرای زنگان در چه تازه‌روی لطف‌پیشه میزبان دارم
گفت هان بینید راز اختران را برملا آن کسان رفتند و بنشستند در مهمان‌سرا
دیده‌ام خلوت سرای دوست در مهمان‌سراش تن طفیل و شاهد دل میهمان آورده‌ام
در این مهمان‌سرا آن میزبانم کز سیه‌بختی شود چون زهر اگر در کاسه مهمان شکر ریزم
زاد راهی گیر ای قصاب آمد وقت کوچ کاین همه معموره یک مهمان‌سرایی بیش نیست