مهماندار

مهماندار

معنی کلمه مهماندار در لغت نامه دهخدا

مهماندار. [ م ِ ] ( نف مرکب ) کسی که در سرای خود مهمان دارد. میزبان. || کسی که از تعهد و پرستاری و تیمار مهمان نهراسد. میهماندار که مهمان را پذیرا باشد. || مهماندوست. دوستدار مهمان : سغد ناحیتی است... با آبهای روان... و مردمانی مهماندار و آمیزنده و نعمتی فراخ. ( حدود العالم ). بوسفیان گفت ما قومی مهمانداران و مهمان دوستانیم. ( کشف الاسرار ج 2 ص 539 ). || آن که از جانب شاه یا امیر و یا دستگاهی مأمور تیمارداری و خدمت مهمان است. || آن که خدمت مسافران را در هواپیما بر عهده دارد.
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 4هزارگزی باخترمراغه و 2 هزارگزی باختر راه شوسه مراغه به میاندوآب با 355 تن سکنه. آب آن از چاه و رودخانه لیلان و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه ، واقع در 65هزارگزی عجب شیر و 45 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه مراغه به دهخوارقان با 634 تن سکنه. آب آن از قلعه چای و چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
مهماندار. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه ، واقع در 4هزارگزی خاور نقده و دو هزار و پانصد گزی جنوب شوسه نقده به مهاباد دارای 147 تن سکنه. آب آن از رود گدار و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه مهماندار در فرهنگ معین

( ~. ) (اِفا. ) ۱ - میزبان . ۲ - خدمة هواپیما.

معنی کلمه مهماندار در فرهنگ عمید

۱. کسی که در قطار یا هواپیما از مسافران پذیرایی می کند.
۲. کسی که مهمان دارد و از او پذیرایی می کند، میزبان.

معنی کلمه مهماندار در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که در سرای خود مهمان دارد . ۲ - آنکه از مهمانان پذیرایی کند . ۲ - ماموری متصدی پذیرایی فرستادن خارجی و غیره که موظف بود آنان را از میان شهرها و ۴ - مهمان دیه ها عبور دهد و بمقصد رساند . نواز : [ بوسفیان گفت ما قومی مهمان داران و مهمان دوستانیم . ]
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان رضائیه .

معنی کلمه مهماندار در فرهنگستان زبان و ادب

{hostess} [گردشگری و جهانگردی] خانمی که پذیرایی و مراقبت از مسافران و مشتریان را بر عهده دارد
{steward, stewardess} [گردشگری و جهانگردی] فردی که پذیرایی و مراقبت از مهمانان را در کشتی یا هواپیما بر عهده دارد

معنی کلمه مهماندار در دانشنامه عمومی

مهماندار (روستا). مهماندار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزجرود شرقی بخش قلعه چای شهرستان عجب شیر واقع شده است.
جمعیت این روستا بر پایهٔ نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی، برابر با ۱٬۰۹۰ نفر بوده است.

معنی کلمه مهماندار در ویکی واژه

آنکه در یک وسیله عمومی مانند هواپیما، قطار، و مانند آنها وظیفه پذیرایی از مسافران را بر عهده دارد، میزبان.
خدمه هواپیما.

جملاتی از کاربرد کلمه مهماندار

افرات دور بازیگری را از سال ۲۰۰۶ تا سال ۲۰۰۹ با بازی در نقش‌های کوچک و نقش‌های مهمان در سریال‌های تلویزیونی اسرائیلی آغاز کرد، سریال‌هائی مانند: دوستان نائور، شاید این بار، زندگی همه چیز نیست، (در نقش مهماندار هواپیما)، برنامه‌ریزی شده، اورشلیم درهم و .....
از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به آینه، سگ باسکرویل، چایکوفسکی و مهماندار هواپیما اشاره کرد. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه دولتی اتحاد شوروی، نشان دوستی، هنرمند مردمی روسیه و هنرمند مردمی جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه شده‌است.
تو میهمانی و ذات قدیم مهماندار عقول پی نبرد ذات میزبان ترا
بگفتا بازگو از رسم مهمانداری کوفی بگفتا تشنه کشتند این غریب زار عطشان را
بخت مهماندار از صدر بقا مرحبائی میزند هر دم مرا
نبوده کرکس و روباه را پس از رستم به راه کوته و دشوار چون تو مهماندار
تو مطر بخوان و مهماندار و می خور که خصمت نوحه خوان و مویه گر برد
از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته است، می‌توان به داستان شهر مادری، سال‌های خطرناک، برادر شیطان و مهماندار هواپیما اشاره نمود.
آزادبیگ وزیرف با خانم «زهرا»، دختر کریم‌بیگ مهماندارف، عقد کرد که حاصل این ازدواج پسرانی به اسامی عیسی‌بیگ، موسی‌بیگ و سلیمان وزیرف، و دخترانی به نام‌های بانوان «خیرانسا»، «گنچه» وگلرخ» بود.
ناظری در کودکی آرزو داشت مهماندار هوا شود اما معلمش او را تشویق به تحصیل در رشته پزشکی کرد. او در دانشکده آموزش پزشکی دانشگاه کینگز لندن پزشکی را آموخت.