معنی کلمه مهمان خانه در لغت نامه دهخدا
- مهمانخانه ساختن ؛ ترتیب دارالضیافه دادن. بنا کردن جا برای پذیرایی از مهمان : مهمانخانه ساخت و عهد کرد که بی مهمان چیز نخورد. ( قصص الانبیا ص 53 ).
- مهمانخانه نهادن ؛ محلی را به پذیرایی مهمانان اختصاص دادن. ساختن مهمانخانه : شاه مهمانخانه نهاد و خلق ولایت را جمله حلوا داد. ( سمک عیار ج 1 ص 8 ).
|| ساختمانی که مسافران و رهگذریان در آن منزل کنند. مهمانسرا. فُنتُق. فندق.