مهجع

معنی کلمه مهجع در لغت نامه دهخدا

مهجع. [ م َ ج َ ] ( ع اِ ) خوابگاه. ( غیاث ) ( آنندراج ). آرامگاه :
ظل ذلت نفسه خوش مضجعی است
مستعدان صفا را مهجعی است.مولوی.
مهجع. [ م ِ ج َ ] ( ع ص ) غافل گول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). غافل و احمق و گول. ( ناظم الاطباء ).
مهجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) آنکه گرسنگی را تسکین می دهد. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || به خواب رونده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و رجوع به اهجاع شود.

معنی کلمه مهجع در فرهنگ معین

(مَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) خوابگاه .
(مِ جَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - غافل . ۲ - احمق ، گول .
(مُ جِ ) [ ع . ] (ص . ) آن که گرسنگی را تسکین دهد.

معنی کلمه مهجع در فرهنگ عمید

خوابگاه.

معنی کلمه مهجع در ویکی واژه

آن که گرسنگی را تسکین دهد.
غافل.
احمق، گول.
خوابگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه مهجع

ظل ذلت نفسه خوش مضجعیست مستعد آن صفا و مهجعیست
قوله تعالی: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ... الآیة. مفسّران گفته‌اند که: این آیت در شأن شهداء بدر و احد فرود آمد. شهداء بدر چهارده کس بودند، ازیشان شش کس مهاجراند: مهجع بن عبد اللَّه مولی عمر بن خطاب، و هو اوّل قتیل قتل یوم بدر، و عبید بن الحرث، و عمیر بن ابی وقاص، و ذو الشمالین عبد عمرو بن نضلة، و عقیل بن بکیر، و صفوان بن بیضا. و شهداء احد هفتاد کس بودند. ازیشان پنج کس مهاجران: حمزة بن عبد المطلب، مصعب بن عمیر، عثمان بن شماس، عبد اللَّه بن جحش، سعد مولی عتبة بن ربیعة. دیگر همه انصار بودند که در راه خدا، از بهر خدا کشته شدند، و از رب العزة بایشان نواختها رسید و کرامتها دیدند. ارواح ایشان در شکم مرغان بهشتی تا در مرغزار بهشت پرواز می‌کنند، و از آن میوه‌های بهشتی می‌خورند، و آن گه قرارگاه ایشان قندیلهای زرین در زیر عرش ملک. ایشان چون این نواخت و این کرامت دیدند و یافتند، قالوا: یا لیت قومنا یعلمون ما نحن فیه من النّعیم. گفتند: ای کاشک کسان ما که در دنیااند از احوال ما خبر داشتندی، و این نواخت و کرامت و این جای خوش و این ناز و نعیم که ما داریم بدانستندی، بودی که ایشان نیز جهاد کردندی تا باین روز دولت و شادی رسیدندی.