مهامه

معنی کلمه مهامه در لغت نامه دهخدا

مهامه. [ م َ م ِه ْ ] ( ع اِ ) ج ِ مَهْمَه ْ. دشتهای دوردست و زمینهای خالی و ویران. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) :
تا راه توان یافت به دریا ز ستاره
تا دور توان گشت به توشه ز مهامه.منوچهری.عادت روزگار... همین است که... یاران مشفق را در مهامه اشتیاق درد فراق چشاند. ( سندبادنامه ). اصحاب او بسیار در قید اسار افتادند و دیگران در مهامه و فیافی افتان و خیزان. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه مهامه در فرهنگ معین

(مَ مِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مهمه ، مهمهه ، بیابان های خشک ، دشت های ویران و خالی .

معنی کلمه مهامه در فرهنگ عمید

= مَهمه

معنی کلمه مهامه در ویکی واژه

جِ مهمه، مهمهه ؛ بیابان‌های خشک، دشت‌های ویران و خالی.

جملاتی از کاربرد کلمه مهامه

زاهد بر مفارقت او تاسف ها نمود و گفت: آری عادت روزگار غدار و طبیعت ایام مکار همین است. دوستان مخلص را از هم جدا کند و یاران مشفق را در مهامه اشتیاق، تجرع درد فراق چشاند.
حملت ثناءک فی المهامه عیسها و نوت ولاک فی البحار سفینها