مهار در
معنی کلمه مهار در در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه مهار در
نیست تن را مهار در بینی جز خرد در دماغ، اگر بینی
آن خوشی در بینی ات گردد مهار در کشاکش داردت لیل و نهار
«فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات» کدام بازرگان از این سودمندتر باشدکه معصیت بنده، طاعت گردد و جفا، وفا شود و دوری، نزدیکی شود و بیگانگی، آشنائی گردد بر در بود، به پیشگاه رود. رسول صلی الله علیه و سلم فرمود: به هیچ چیز، فرزند آدم شادمانه تر از آن نبود که در میان بیابان عظیم رسد، فرود آید. و زانوی شتر ببندد وروی زمین را نهالین سازد و دست خود را بالش خودکند و ساعتی بخسبد. چون از خواب بیدار شود، درنگرد شتر رفته باشد و توشهٔ راه و پای افزار و قماش وی بر سر شتر و شتر رفته، همه را برده. گاهی راست دَوَد و گاهی چپ. هیچ جایی اثر و نشان شتر نبیند. دل بر هلاکت بنهد. همانجا باز آیدکه شتر راگم کرده بود. ناگاه شتر را ببیند، مهار در دست و پای افکنده روی به وی نهاده از شادی پیوسته می گوید: «اللهم انت ربی و انا عبدک». این بارگفت: «اللهم انت عبدی و انا ربک» از غایت شادی خطاکرد و خواست گفتن تو خدای منی، من بندۀ تو، از شادی غلط کرد،گفت: یارب، تو بندۀ منی و من خدای تو.
ایا شهی که فلک را مهار در بینی کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز
آن خوشی در بینیت گردد مهار در کشاکش داردت لیل و نهار
زمام بختی گردون بدست رایض اوست چنان کشد که شتر را مهار در بینی
خدایگانا من بنده مدتی بودم فتاده چون شتر بی مهار در تک و تاز