معنی کلمه منیت در لغت نامه دهخدا
چون حمار است آنکه نافش منیت است
صحبت او عین رهبانیت است.مولوی.رجوع به منیَة شود.
منیت. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) منیة. موت و مرگ. ( غیاث ) ( آنندراج ) : مشرب زندگانی به خاک منیت مکدر گشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به مَنیَّة شود.
منیت. [ م َ نی ی َ ] ( مص جعلی ، اِمص ) از «من » + «یت »، پسوند مصدر جعلی خودخواهی و خودپسندی و تکبر و نخوت : منی از میان بردار تا منیت من به تو باشد. ( تذکرةالاولیاء ). ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منیت و منیت کسی را بود که گام فراخ نهد. ( تذکرةالاولیاء ).
منیة. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) اجل و مرگ. ج ، منایا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرگ. ( السامی ) ( دهار ). اجل و مرگ. ( ناظم الاطباء ). مرگ. موت. مردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مرگ زیرا که آن مقدر است. ج ، منایا. ( از اقرب الموارد ) :
حکم المنیة فی البریة جار
ما هذه الدنیا بدار قرار.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).بقای عمر تو جاوید بادا
رسیده دشمنانت را منیه.سوزنی.خصم کز سهمش به روئین دژ گریزد غافل است
از منیه سود ندهد مر ورا روئین حصار.؟.|| تقدیر. ( مهذب الاسماء ) ( السامی ). سرنوشت و تقدیر خداوند عالم و هرچیز مقرر شده بهنگام. ( ناظم الاطباء ). || موقت. ( ناظم الاطباء ): بنت المنیة؛ صدا و آواز بازگشت. ( ناظم الاطباء ).
منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] ( ع اِ ) آرزو. ج ، مُنی ̍. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. ( از اقرب الموارد ). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. ( ناظم الاطباء ).
- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر یقین نشده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
منیة. [ م َ ی َ ]( ع اِ ) آب مرد و زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).