منیت

معنی کلمه منیت در لغت نامه دهخدا

منیت. [ م ُ ی َ ] ( ع اِ ) منیة. آرزو و مقصود. ( غیاث ) ( آنندراج ) : در ترجیه این امنیت و تعلل به ادراک این منیت روزگاری میگذاشتم. ( سندبادنامه ص 20 ).
چون حمار است آنکه نافش منیت است
صحبت او عین رهبانیت است.مولوی.رجوع به منیَة شود.
منیت. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) منیة. موت و مرگ. ( غیاث ) ( آنندراج ) : مشرب زندگانی به خاک منیت مکدر گشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به مَنیَّة شود.
منیت. [ م َ نی ی َ ] ( مص جعلی ، اِمص ) از «من » + «یت »، پسوند مصدر جعلی خودخواهی و خودپسندی و تکبر و نخوت : منی از میان بردار تا منیت من به تو باشد. ( تذکرةالاولیاء ). ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منیت و منیت کسی را بود که گام فراخ نهد. ( تذکرةالاولیاء ).
منیة. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) اجل و مرگ. ج ، منایا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرگ. ( السامی ) ( دهار ). اجل و مرگ. ( ناظم الاطباء ). مرگ. موت. مردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مرگ زیرا که آن مقدر است. ج ، منایا. ( از اقرب الموارد ) :
حکم المنیة فی البریة جار
ما هذه الدنیا بدار قرار.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).بقای عمر تو جاوید بادا
رسیده دشمنانت را منیه.سوزنی.خصم کز سهمش به روئین دژ گریزد غافل است
از منیه سود ندهد مر ورا روئین حصار.؟.|| تقدیر. ( مهذب الاسماء ) ( السامی ). سرنوشت و تقدیر خداوند عالم و هرچیز مقرر شده بهنگام. ( ناظم الاطباء ). || موقت. ( ناظم الاطباء ): بنت المنیة؛ صدا و آواز بازگشت. ( ناظم الاطباء ).
منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] ( ع اِ ) آرزو. ج ، مُنی ̍. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. ( از اقرب الموارد ). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. ( ناظم الاطباء ).
- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر یقین نشده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).
منیة. [ م َ ی َ ]( ع اِ ) آب مرد و زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه منیت در فرهنگ معین

(مَ نِ یَّ ) [ ع . منیة ] (اِ. ) ۱ - اجل ، مرگ . ۲ - سرنوشت .
(مَ یَّ ) (مص جع . ) غرور، خودبینی .

معنی کلمه منیت در فرهنگ عمید

اجل، مرگ.
آرزو، خواهش.

معنی کلمه منیت در فرهنگ فارسی

اجل، مرگ، منایا جمع
( اسم ) مرگ اجل جمع : منایا.
خود خواهی و خود پسندی و تکبر و نخوت

معنی کلمه منیت در ویکی واژه

غرور، خودبینی.
منیة
اجل، مرگ.
سرنوشت.

جملاتی از کاربرد کلمه منیت

خود این بود از غرور و خشم و شهوت نمود نفس و اظهار منیت
مجو در سایه بال هما امنیت خاطر که این گنج گهر در سایه دیوار افتاده
روز و شب خلق ز امنیت عهدش چه عجب که نبندند در خانه خود، همچو کمان؟!
زهی ز دوستیت دی مه ولی چو بهار زهی ز دشمنیت شکر عدو چو شرنگ
بلکه زامنیت انس مکان بر زبر دام گرفت آشیان
ز زاغ امنیت در خوف بودم بگشتم زاغ و خوفم در امان شد
رسم امنیت از میان برخاست هرکجا خنجر شرر بارش
بایدش بی‌محابا بکشت از ره امنیت‌پروری
یقال لکل من نال امنیته: افلح اذا اصاب ما اراد.
ایجاد اوست باعث امنیت جهان زان رو وجوب یافت دعایش به هر نماز