منگول

معنی کلمه منگول در لغت نامه دهخدا

منگول. [ م َ ] ( اِخ ) شنگول و منگول و حپک انگور، نام سه بزغاله است که در قصه شنگول و منگول ، فرزندان بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || ( ص ) بچه زیبا و بانمک و دلپذیر و شاد و بانشاط را «شنگول و منگول » یا «شنگول منگول » گویند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). || آدم شاد بانشاط یا سرخوش از می زدن را بیشتر شنگول و گاه شنگول و منگول می نامند. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
منگول. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه است. و 148 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه منگول در فرهنگ معین

(مَ ) (ص . )(عا. )۱ - بچة زیبا و بانمک . ۲ - شاد و بانشاط .

معنی کلمه منگول در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بچه زیبا و با نمک . ۲ - شاد و با نشاط . یا شنگول ( و ) منگول . شاد و با نشاط . توضیح شنگول و منگول و حپک ( حپه ) انگور نام سه بزغاله است که در قصه شنگول و منگول فرزند بز هستند و گرگ شنگول و منگول را می خورد و بز با شاخ خود آنها را از شکم گرگ بیرون می آورد

معنی کلمه منگول در فرهنگستان زبان و ادب

{siphon / syphon} [حمل ونقل درون شهری جاده ای، حمل ونقل ریلی] لولۀ انتقال دهندۀ آب از زیر سطح یک مانع با استفاده از دو شترگلو یکی در ابتدای لوله برای رساندن سطح آب به ارتفاعی پایین تر و یکی در انتهای لوله برای بازگرداندن آن به سطح تراز اولیه متـ . سیفون

معنی کلمه منگول در ویکی واژه

(عا.)
بچة زیبا و بانمک.
شاد و بانشاط.

جملاتی از کاربرد کلمه منگول

پس از آن، روستوم رهسپار وان شد و کِری هم به سلماس فرار کرد اما بعدها به تبریز برگشت تا برای تصرف تهران در ژوئیه ۱۹۰۹ به یپرم خان ملحق شود. به گفتهٔ منگول بیات، محله‌های ارمنی‌نشین در تبریز به صورت مراکز عمدهٔ مقاومت درآمده بود.
گیرم از مرجان تسبیح درازی در دست بند و منگوله ز ابریشم زر تار کنم
در سال ۲۰۰۷، جیمز منگولد نیز اقتباس موفق دیگری از این داستان کرد که در آن راسل کرو و کریستین بیل نقش‌های اصلی را بازی می‌کردند.