معنی کلمه منوشان در لغت نامه دهخدا
وزآن پس بیامد منوشان گرد
خرد یافته جهن را پیش برد.فردوسی.ببودند بر دست رستم به پای
زرسب و منوشان فرخنده رای.فردوسی.به یک دست مرطوس را کرد جای
منوشان و خوزان فرخنده رای
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان زرین کلاه.فردوسی.