منم

معنی کلمه منم در لغت نامه دهخدا

منم. [ م ِ ن َم م ] ( ع ص ) سخن چین. ( منتهی الارب ). نمام. ( اقرب الموارد ) ( محیطالمحیط ). سخن چینی کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سخن چین و نمام. ( ناظم الاطباء ) :
گفت حق سیماهم فی وجههم
ز آنکه غماز است سیما و منم.مولوی.|| ورغلاننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه منم در فرهنگ فارسی

آدم پرمدعا بسیار گوید
سخن چین . نمام

جملاتی از کاربرد کلمه منم

منم و شبی و گشتی چو سگان به گرد کویت نبرم هوس به شاهی که خوشم به پاسبانی
عاشق به این صورت منم، چون پیروِ نعمت منم
دامنم چند ز خون مژه دریا باشد؟ دیده نگذاشت که نم در جگر ما باشد
چون میم مرا، دهان به بسته است دندان منمای همچو سینم
وگر نادان منم از تو جدایم خداوند ترایم نه ترایم
چندگوئی که نئی پخته هنوز اینچنین گیر منم خام برو
موز نغمه و موسیقی و از دختران زئوس (ژوپیتر) و امنموسینی بود.
نگیرم باز دست از دامن تو منم با خون خود در گردن تو
ایلهان در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهرستان «منمن» ازمیر در غرب ترکیه زاده شد. در سن ۱۶ سالگی و در سال ۱۹۴۱ به دلیل نقل یک شعر از ناظم حکمت شاعر برجستهٔ ترکیه در نامه‌ای به دوست خود، دستگیر شد و به مدت دو ماه تحت بازداشت قرار گرفت.
گوینده‌ی وحدت منم، در جانِ من گویا توئی
آمنمهات یکم نخستین فرعون دودمان دوازدهم مصر است که میان سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد مسیح فرمانروایی می‌کرد. دودمان دوازدهم را یکی از پر افتخارترین دوره‌های تاریخ مصر می‌دانند. مان‌تو نام او را به عنوان واپسین پادشاه دودمان یازدهم ذکر می‌کند.
که پروردگار این جهان را منم که آباد ویران چو خواهم کنم
آمنمهات وزیر منتوهوتپ چهارم بوده‌است که او را از تخت به زیر کشید. در اینکه ایا آمنمهات منتوهوتپ را پس از چیره شدن بر او کشت یا نه میان تاریخ‌دانان اختلاف هست؛ با این حال هیچ شاهدی بر کشته شدن منتوهوتپ نیست و حتا این احتمال نیز وجود دارد که دوره‌ای از فرمانروایی هر دو آن‌ها به موازات هم وجود داشته باشد.
گرم بر باد غم چون خاک برداد منم از جان و دل او را خریدار
آمنموپ یا آمینیموپی که نامش گاهی آمن-اِم-اوپ هم گفته می‌شود، نویسنده و کاتب مصر باستان بود. وی فرزند «کناخت» و نویسندهٔ کتاب حکمت «آموزه‌های آمنموپ» در دوران حکومت دودمان بیستم مصر از عصر پادشاهی نوین مصر بود که در شهر اخمیم پایتخت مصر علیا زندگی می‌کرد.
۲۹ بهمنماه گذشته صدها تن از شهروندان شیعه «عوامیه» در شرق عربستان در اعتراض به ادامه بازداشت سه تن از فعالان شیعه عوامیه در این شهر راهپیمایی سکوت برگزار کردند.
بیش رخ منمای کاندر کار تن روح را چون زیر و زار آورده‌ای
خدا مرا بکشد اگر به این زندگی راضی باشم. سگ که بی‌صاحب شد نبودنش به از بودن است. کاش من پیش از او به خاک می‌رفتم. این منم بر سر خاک تو که خاکم بر سر…»
همی گویم منم گوش و زبانت منم جان و تن و روح و روانت