منقلی

معنی کلمه منقلی در لغت نامه دهخدا

منقلی. [ م َ ق َ ] ( ص نسبی ) منسوب به منقل. رجوع به منقل شود. || اهل منقل ؛ عملی. آدم تریاکی و مبتلا به استعمال تریاک. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

معنی کلمه منقلی در فرهنگ معین

(مَ قَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به منقل . ۲ - (عا. ) تریاکی ، عملی ، کسی که معتاد به کشیدن تریاک باشد.

معنی کلمه منقلی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به منقل ۲ - مبتلی بکشیدن تریاک تریاکی عملی

معنی کلمه منقلی در ویکی واژه

منسوب به منقل.
تریاکی، عملی، کسی که معتاد به کشیدن تریاک باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه منقلی

در تابخانه تن تاریک تا بروز چشمم تنور می کند و سینه منقلی
منقلی در میانش از زر ناب پر فروزنده لعلهای خوشاب
چو خواست منقلی از بهر فور، کرد بدل یکی ز مغبچگان مرد را گمان رستم
فصل دی بود و منقلی آتش شعله می زد میان ایشان خوش